فهرست مطالب
من خیلی خسته شده ام از اینکه جامعه طوری رفتار می کند که انگار شغل محور بودن همه چیز است.
این واقعاً اینطور نیست.
آیا خوب است که شغل محور نباشید ? این سوالی بود که چندین سال پیش از خودم پرسیدم. پاسخی که به آن رسیدم یک "جهنم آره" قطعی بود.
من می خواهم در این مقاله 10 دلیل خود را که چرا فکر می کنم کاملاً خوب است با شما به اشتراک بگذارم.
من هیچ دلیلی ندارم. میل به یک شغل
من می خواهم همین الان همه چیز را روی میز بگذارم.
کلاً "چه کار می کنی؟" را واجب می دانم. وقتی برای اولین بار با فردی کاملا کسل کننده روبرو می شوید، چت می کند. فکر میکنم چیزهای جالبتری برای یادگیری در مورد کسی وجود دارد.
نمیدانم که در 5 سال آینده خودم را در کجا ببینم - و به هر حال چه کسی اهمیت میدهد، خیلی چیزها ممکن است بین زمان حال اتفاق بیفتد.
و من واقعاً نمی توانم حوصله کنم که به آرامی از نردبان شغلی بالا بروم. فقط برای اینکه بتوانم نمایان از بالا را کاملاً آشکار کنم.
اما این بدان معنا نیست که من در زندگی اشتیاق و علایق ندارم.
این به این معنی نیست که من نمی خواهم در طول زندگی ام یاد بگیرم، رشد کنم و پیشرفت کنم. و این بدان معنا نیست که من زندگی پرمعنا و کاملی ندارم.
آیا اگر حرفهگرا نباشم اشکالی ندارد؟ 10 دلیل برای اینکه
1) یافتن معنا بیشتر از تمجیدها یا "موفقیت" ظاهری مهم است
من می دانم چه چیزی برای من مهم است.
نمی توانم فکر نکنم وسواس جامعه در مورد مسیرهای شغلی همه با فروش آن به ما خلاصه می شود"رویای آمریکایی".
سخت تر کار کنید و شما هم می توانید همه چیز را داشته باشید.
اما اگر من نخواهم همه آن را داشته باشم، چه می شود اگر بخواهم از آنچه دارم لذت ببرم چه می شود. got.
من به اصطلاح اخلاق کاری برخی افراد را می پذیرم و تحسین می کنم. برخی از معتادین به کار از این موضوع سر و صدای زیادی به دست می آورند. برخی از مردم واقعاً از کار کردن در یک تجارت احساس رضایت میکنند.
اگرچه معتقدم تعداد کمی از مردم احتمالاً در بستر مرگ دراز میکشند و فکر میکنند "کاش یک روز بیشتر را در محل کار میگذراندم".
اما، هی، ما همه با هم تفاوت داریم.
و من فکر می کنم که این کاملاً خوب است. همه ما برای چیزهای مختلف ارزش قائلیم، و من فکر می کنم همه ما باید زندگی خود را بر اساس آنچه برایمان ارزش قائل هستیم بسازیم.
من واقعاً معتقدم که مهم نیست چه کاری انجام می دهید، مهم تر این است که چگونه آن را انجام می دهید.
اگر از کاری که انجام میدهید متنفر هستید و برنامه شغلی ندارید، مطمئناً احتمالاً میخواهید تغییراتی ایجاد کنید.
اما اگر از طرف دیگر بتوانید معنی و ارزش پیدا کنید. در زندگی و کار - پس واقعاً مهم نیست که چه کاری انجام میدهید.
برای من، یافتن معنای بیشتر در کاری که انجام میدهم به دلیل کسب موفقیتهای بیشتر نیست.
این ناشی از تمرکز بر چیزهایی است که برای من مهم است. چیزی که من شخصاً می توانم به آن افتخار کنم.
این از طریق ارزش گذاری برای خودم به عنوان یک شخص حاصل شده است. و همچنین از اندیشیدن به اینکه نقش من (هرچقدر هم که ممکن است کوچک باشد) بر دیگران تأثیر می گذارد.
2) در نهایت می توانید مسیر شخص دیگری را دنبال کنید
دختری در همسایگی من بود.بزرگ شد که برای پزشک شدن بسیار تلاش کرد.
او در بسیاری از مناسبتها، رویدادها و مهمانیهای خاص از دست داد. او از روابط اجتناب می کرد تا بتواند به درس هایش اختصاص یابد. او برای "رویای خود" که یک متخصص پزشکی بود فداکاری کرد.
مشکل این بود که این رویای او نبود.
و پس از وقف حدود 10 سال از زندگی خود و ده ها هزار سال ارزش دلار و بدهی برای تحقق بخشیدن به آن - او همه چیز را رها کرد.
ما از سنین جوانی به این فکر میکنیم که میخواهیم انجام دهیم. مشروط به والدین، جامعه، یا فقط ترس شدید از جا ماندن.
بسیاری از افرادی که شغلشان را برمی انگیزند، به جای اینکه مسیر خود را بسازند، در نهایت مسیر از پیش تعیین شده دیگران را دنبال می کنند.
3) چه کسی میخواهد برده شرکتی باشد
من نمیخواهم این موضوع را به یک غرغر در مورد "سیستم" تبدیل کنم. اما من میخواهم تاکید کنم که تصادفی نیست که جامعه تا این حد وسواس کار دارد.
فشاری که برای همیشه کار کردن احساس میکنید و احساس گناه در مورد اینکه آیا به اندازه کافی کار میکنید مناسب جامعه سرمایهداری است که در آن زندگی میکنیم. .
من دوست دارم چیزهای خوب داشته باشم و از تجملات زندگی به اندازه نفر بعدی لذت ببرم.
اما ولع بی وقفه برای "بیشتر" که در گلوی ما فرو می رود، باعث می شود بسیاری از مردم بیایند. احساس می کنند چاره ای جز برده شدن در شرکت ندارند:
- در طول زندگی خود در خواب راه بروید.
- سخت کار کنید و احساس کنید که این کار را انجام می دهید.هیچ چیز در ازای آن نیست.
- داشتن رئیس و شغل شما بر زندگی شما حاکم است.
- بیش از حد کار می کنید و مورد قدردانی قرار نمی گیرید.
نه متشکرم.
4) زیرا به زندگی باید به عنوان یک کل نگاه کرد
یک شغل تنها یک تکه از کیک زندگی است.
به جای بزرگنمایی و تمرکز صرف بر روی حرفه خود، فکر میکنم کوچکنمایی و از خود بپرسید که میخواهم چه نوع زندگی داشته باشم و چه اهدافی دارم مفیدتر است؟
نداشتن شغلی میتواند به این معنی باشد که از کار بهتری لذت میبرید. -تعادل زندگی. من همیشه بیشتر علاقه مند بوده ام تا مطمئن شوم که تمام جنبه های زندگیم سالم، قوی و متعادل باشد.
این به معنای روابط، خانواده، رفاه، یادگیری و رشد است، و همچنین هر کاری که انجام می دهم. من انجام می دهم.
یک شغل تنها خروجی و بیان یک زندگی خوب نیست. اما من فکر می کنم همه ما هنوز می خواهیم در زندگی انگیزه داشته باشیم. ما می خواهیم با یک بهار در گام خود بیدار شویم.
نمی توان انکار کرد که ایجاد زندگی مورد علاقه ما کار می کند.
برای ساختن یک زندگی پر از فرصت های هیجان انگیز و اشتیاق چه چیزی لازم است. -ماجراجویی را تشدید کرد؟
بیشتر ما به چنین زندگی امیدواریم، اما احساس می کنیم گیر افتاده ایم، نمی توانیم به اهدافی که آرزویمان را در ابتدای هر سال تعیین کرده ایم دست یابیم.
من هم همین احساس را داشتم. تا زمانی که در مجله زندگی شرکت کردم. ساخته شده توسط معلم و مربی زندگی Jeanette Brown، این زنگ بیداری نهایی بود که برای متوقف کردن رویاپردازی و شروع به آن نیاز داشتم.اقدام کنید.
برای اطلاعات بیشتر درباره Life Journal اینجا را کلیک کنید.
همچنین ببینید: 10 ویژگی مثبت شخصیت یک فرد آسان گیربنابراین چه چیزی باعث می شود که راهنمایی های Jeanette موثرتر از سایر برنامه های خودسازی باشد؟
داستان های مرتبط از Hackspirit:
ساده است:
ژانت روشی منحصر به فرد برای کنترل زندگی شما ایجاد کرده است.
او علاقه ای ندارد به شما بگوید چگونه زندگی کنید. زندگی تو. در عوض، او ابزارهای مادامالعمر را در اختیار شما قرار میدهد که به شما کمک میکنند تا به تمام اهدافتان دست یابید، و تمرکزتان را روی چیزهایی که به آن علاقه دارید حفظ کنید.
و این چیزی است که Life Journal را بسیار قدرتمند میکند.
اگر برای شروع زندگی که همیشه آرزویش را داشته اید آماده اید، باید توصیه های ژانت را بررسی کنید. چه کسی می داند، امروز می تواند اولین روز زندگی جدید شما باشد.
این یک بار دیگر پیوند است.
5) اشتیاق می تواند خروجی های زیادی داشته باشد
فراموش نکنیم که شما برای امرار معاش مجبور نیستید کاری را که بیشتر دوست دارید انجام دهید.
یکی از با استعدادترین هنرمندانی که من می شناسم در یک بار کار می کند. من چندین بار با او صحبت کرده ام که چرا سعی نمی کند از هنرش پول دربیاورد.
او می گوید که از خلق کردن و انجام کاری که دوست دارد در اوقات فراغت خود خوشحال است، بدون اینکه آن را به یک هنر تبدیل کند. مسیر شغلی.
او شکل دیگری از درآمد را پیدا کرده است که دوست دارد انجام دهد، که به او اجازه می دهد به کار روی هنر خود ادامه دهد و در عین حال از یک سبک زندگی خوب نیز لذت ببرد.
اگر می خواهید مشهور شوید، ثروتمند بودن، شناخته شدن برای چیزی خاص در زندگی، وجود داردهیچ اشکالی ندارد.
اما بسیاری از مردم به دنبال شهرت و ثروت نیستند.
نه به این دلیل که عزت نفس پایینی دارند. نه به این دلیل که تنبل یا بی جاه طلب هستند. صرفاً به این دلیل که در زندگی خود راه های شادی زیادی برای شور و اشتیاق پیدا می کنند. یک شغل به دور از آن است.
6) رشد به اشکال مختلف می آید
چیز خنده دار که متوجه شدم این بود که هرچه کمتر به حرفه خود فکر می کردم و به جای آن بیشتر روی آن تمرکز می کردم. به نظر می رسید که رشد من در زندگی و کار بهتر انجام می شود.
به جای انجام کارهایی که فکر می کردم باید انجام دهم تا مسیر شغلی خود را پیش ببرم، به طور کلی به رشد شخصی خود فکر کردم.
این بخشی از طبیعت انسان است که بخواهد پیشرفت کند. برای یادگیری و توسعه. و اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید که شغلی داشته باشید که دقیقاً بتوانید آن را انجام دهید، پس عالی است.
با این حال، اگر به اندازه کافی خوش شانس نیستید که چنین فرصتی را داشته باشید، همچنان باید بتوانید راه هایی پیدا کنید. رشد کردن به عنوان یک شخص.
رشد ذهنی، رشد اجتماعی، رشد عاطفی، و رشد معنوی تنها برخی از زمینههایی است که میتوانید کشف کنید.
7) ارزش شما به این موضوع وابسته نیست. چقدر درآمد دارید یا کاری که انجام می دهید
شما فقط به این دلیل که به دانشگاه می روید بهتر از دیگران نیستید. شما چه یک میلیون دلار در بانک یا چند صد دلار داشته باشید ارزش ذاتی بیشتری ندارید.
تعقیب وضعیت یکی از آن تله هایی است که بسیاری از ما در نهایت به آن گرفتار می شویم یایکی دیگر.
آن نشانگرهای بیرونی که با آنها می سنجیم عملکردمان در زندگی چقدر خوب است.
اما این به سرعت از بین می رود روزی که برگردی و متوجه شوی که معیاری بسیار خالی از شادی و ارزش است. .
تثبیت پایه های ارزش شخصی خود بر موقعیت خود در جامعه، زمینی دشوار است که می توانید روی آن بنا کنید. این فقط منجر به ناامیدی خواهد شد.
8) مشارکت شما در نهایت بیشتر از شغل شما مهم است
من اغلب فکر می کنم، اگر کمتر از ما اهمیت می دادیم چه اتفاقی می افتاد در مورد ساختن یک شغل و بیشتر ما به نحوه مشارکت خود در جامعه اهمیت میدادیم.
اگر ارزیابی ما از موفقیت کمتر بر عملکرد ما متمرکز بود و بیشتر بر میزان بازپرداختمان متمرکز بود.
این بدان معنا نیست که همه ما باید درمانی برای سرطان پیدا کنیم، یا به تنهایی گرمایش جهانی را حل کنیم.
من در مورد چیزهای فروتنانه تری صحبت می کنم که هنوز هم تأثیر قدرتمندی دارند. مهربان بودن، خدمت به دیگران و انجام بهترین کار.
من واقعاً فکر میکنم این ارزشهای مشارکت دنیایی بهتر، منصفانهتر و دلپذیرتر را برای همه ما ایجاد میکند.
آیا این بیشتر نیست میراث قدرتمندی نسبت به جوانترین حسابدار ارشد در شرکت شما باقی مانده است؟
محور بودن شغلی به این معنا نیست که ما نمی توانیم از خود بپرسیم: چگونه از توانایی ها و زمان خود برای همیشه استفاده می کنم؟
9) بسیاری از ما نمی دانیم هدف زندگی ما چیست
مشکل در مورد اینکه به ما گفته می شود رویاهای خود را دنبال کنید این فرض است که ماهمه دقیقاً میدانند که رویاهای ما چیست.
آیا نداشتن شغل رویایی عجیب است؟
من همیشه به افرادی که از کودکی همیشه میدانستند چه کاری میخواهند انجام دهند حسادت میکردم. . فکر نمیکنم این روش برای بسیاری از ما باشد. مطمئناً برای من اینطور نبوده است.
پس برای کسانی از ما که با چنین احساس قوی از مأموریت خود در اینجا روی زمین از رحم خارج نمی شوند، پس چه؟
وقتی هیچ مسیر شغلی ندارید، چه میکنید؟
شما تمایل دارید که از یک چیز به چیز دیگر سوق پیدا کنید، به این فکر میکنید که آیا مشکلی در شما وجود دارد، زیرا همه پاسخها را مشخص نکردهاید.
اما کشف هدف و اشتیاق در زندگی برای بسیاری از ما یک راه طولانی و پر پیچ و خم آزمایش است.
ما همه پاسخ ها را نمی دانیم، باید آنها را از طریق کاوش پیدا کنیم.
این ممکن است زمان ببرد. و ما احتمالاً بارها نظر خود را تغییر خواهیم داد و در طول راه بارها احساس گم شدن خواهیم کرد. و این اشکالی ندارد.
10) آنچه که بیش از همه مهم است این است که آیا برای شما خوب است یا نه
نمی توان انکار کرد که جامعه می تواند باعث شود که احساس کنیم شغلمحور بودن خوب نیست.
همچنین ببینید: وقتی کسی می خواهد شما را بد جلوه دهد چه باید کرد (۸ نکته مهم)0>اما آنچه در نهایت اهمیت دارد این نیست که جامعه در مورد سطح جاه طلبی شغلی شما چه فکر می کند، ... و نه والدین، همسالان یا همسایه همسایه شما.
سر و صدایی که دیگران در مورد آنچه فکر می کنند، نیست. ما در زندگی انجام میدهیم و نمیکنیم، میتواند به سرعت مهمترین صدای شما را خفه کندخودتان.
اگر در مورد کاری که می خواهید برای کار انجام دهید، سردرگم و نامطمئن هستید، می تواند مفید باشد که سعی کنید کمی سکون پیدا کنید تا به شما کمک کند دوباره با خودتان ارتباط برقرار کنید. مراقبه و نفس کشیدن ابزارهای شگفت انگیزی برای کمک به شما در انجام این کار هستند.
شما ممکن است بخواهید این را با برخی از ژورنال های خود کاوشگرانه در مورد "وقتی نمی دانید با زندگی خود چه کاری انجام دهید، چه کاری انجام دهید." 1>
این می تواند به شما کمک کند تا وضوح و جهت بیشتری را برای خود کشف کنید.
نکته آخر این است که کاملاً خوب است که شغل محور نباشید، اما همچنان باید بدانید که گزینه هایی دارید و شما همیشه آزاد هستید که آنها را در هر زمانی کشف کنید.