فهرست مطالب
زن زن مردی است که با زنان عمدتاً بهعنوان ابژههای جنسی رفتار میکند که برای ارضای خود وجود دارند.
به نظر خودش زن زن پادشاه است. او بدون تعهد لذت می برد و هر کاری را که می خواهد انجام می دهد در حالی که دیگران مسئولیت ها و روابط خود را دارند.
اما یک زن زن آنقدر که فکر می کند قوی و تاثیرگذار نیست.
در واقع، او تمایل دارد تعدادی ضعف و نقاط کور اساسی داشته باشد.
از کجا بدانم؟ من قبلا یک زن زن بودم.
در زیر، من قصد دارم توضیح دهم که چرا با زنان این گونه رفتار می کردم، و چگونه با آن برخورد کردم.
در اینجا مهمترین مسائل مربوط به زن بودن وجود دارد...
1) فرسودگی شغلی و بی حوصلگی
زنان زن برای رابطه جنسی و امور کوتاه مدت بدون تعهد سفر می کند، و اغلب مایل است زنان را رهبری کند، دروغ بگوید و تقلب کند تا به امتیاز برسد.
هر کس دیگری صدمه ببیند، زن زن فقط به فکر کندن سنگ هایش است.
او ممکن است یک زن زن "خوب" باشد، اما در پایان روز، این مردی است که امید خود را در عشق از دست داده یا ترجیح می دهد شرکای مختلف داشته باشد تا اینکه با کسی زندگی کند.
همانطور که گفتم، من یک زن زن بودم و با زنان این گونه رفتار می کردم.
در نهایت با دوست دخترم دنی آشنا شدم و همه چیز شروع به تغییر کرد، اما این یک شبه اتفاق نیفتاد، و من اعتراف میکنم که برخی از نگرشهای زنپرستانه من هنوز باقی مانده است.
اما من خیانت نمی کنم و هرگز به سبک زندگی درمان برنگشتمآنها شما را بر اساس کاری که انجام می دهید قضاوت می کنند.
من با زنان به عنوان یک بار مصرف رفتار می کردم و این چیزی بود که آنها دیدند. آنها مرا جدی نگرفتند، زیرا میتوانستند بگویند من اجباری رفتار میکنم و از تنها ماندن میترسم.
حق با آنها بود.
از اینکه متعهد شوم و رها شوم می ترسیدم، بنابراین فقط دنبال تفریح کوتاه مدت بودم. این یک چرخه سمی بود که رویکرد جدیدی برای خروج از آن اتخاذ کرد.
12) اجبار
یکی دیگر از ضعف های اصلی زن اجباری است.
زنان بیش از حد تحت تأثیر میل جنسی و تمایلات موقتی خود قرار می گیرند.
این امر کنترل و دستکاری آنها را برای زنان و دیگران آسان می کند.
به عنوان مثال، شما میتوانید با اطمینان از اینکه عامل قرارداد مقابل او یک زن زیبا با یک کت کوتاه کوتاه است، یک زن زن را مجبور به امضای قرارداد بد کنید.
اجبار و هدایت شدن توسط چیزی که زیر شلوار شما است، ویژگی خوبی برای بزرگسالان نیست، اما به طرز شگفت آوری رایج است.
یادگیری برای کنترل میل جنسی و تمایلات خود در حالی که همچنان رابطه سالم با تمایلات جنسی را حفظ می کنیم، می تواند دشوار باشد، اما بسیار ممکن است.
همچنین ببینید: 15 ویژگی شخصیتی افراد دارای حس شوخ طبعیاساساً این مسئله بزرگ شدن است و نه اینکه دائماً دقیقاً آنچه را که دوست دارید انجام دهید.
13) ترس از تنها ماندن
یکی دیگر از نقاط ضعف اصلی یک زن زن، ترس از تنها ماندن است.
تنها بودن میتواند قدرتبخش باشد، اما وقتی بیش از حد طول بکشد، میتواند کاملاً هم باشدترسناک.
چرا در مورد چیزی که میخواستم صادق نبودم؟
گفتم فقط رابطه جنسی و سرگرمی میخواهم، اما واقعاً این روشی بود که میگفتم از تنهایی میترسم.
من می دانستم که دخترانی که ملاقات می کنم از نوع من نیستند. من می دانستم که هیچ چیز عمیق تر وجود نخواهد داشت.
اما از کسانی که به نظر چشمانداز بهتری بودند اجتناب میکردم، زیرا میدانستم که سرمایهگذاری زمانی بزرگتری خواهند بود و ممکن است منجر به چیزی جدی شوند.
نمیخواستم ریسک کنم.
می ترسیدم ببینند من به اندازه کافی خوب نیستم و مرا رها کنند. بنابراین من حتی تلاش نکردم.
قانون کلی من فقط این بود که با کسی که دوستش ندارم بیرون بروم.
خیلی پیچ خورده است، درست است؟
14) ترس از عشق
اما این پارادوکس است:
وقتی از تنها بودن می ترسید اما همچنین می ترسید وارد یک موضوع جدی شوید و در نهایت در یک سرزمین واقعی قرار می گیرید.
برای انصاف، عشق می تواند نوعی ترسناک و شدید باشد.
اما هیچ چیز در زندگی بدون خطر به وجود نمی آید، و اگر هرگز در مورد عشق ریسک نکنید، هرگز خطری برای شما نخواهد داشت.
از تنها بودن می ترسیدم، اما می خواستم به یک رابطه یا عشق کشیده نشم.
این تناقض در نهایت سر زشت خود را بالا برد، زیرا بدون اینکه بخواهم شانسی را بپذیرم چگونه می توانم انتظار داشته باشم که شخص دیگری از من شانس بیاورد؟
حقیقت این است که می دانستم عشق واقعی است و ارزشش را دارد
اما من نیز توسط آن سوخته بودم و دوستان و خانواده را دیده بودم که توسط آن ویران شده بودندوارد شدن به روابط وابسته و سمی
من عشق واقعی را به شدت می خواستم، اما از آن و اینکه چه چیزی می تواند به وجود بیاید نیز بسیار می ترسیدم.
این چیزی بود که باید در درون خودم حل میکردم قبل از اینکه بتوانم واقعاً خوب باشم که تنها باشم و وقت بگذارم تا فردی را در سطح عمیقتری با پتانسیل واقعی بشناسم.
سوار کردن ترن هوایی خطرناک
زن بودن مانند سوار شدن بر یک ترن هوایی خطرناک است.
اعتراف میکنم که زمانهای خوبی وجود داشت، زمانی که فکر میکردم سیستم را "هک" کردهام و در صدر جهان هستم.
دلشکستگی و طرد گذشته از بین رفته بود و من "مرد" بودم که هر کاری میخواستم انجام میدادم و از بازیهای زنانه طفره میرفتم یا وقتی میخواستند چیزی را به من وادار کنند...
اما به همان اندازه همانطور که سوار بر ارتفاعات ترن هوایی میشدم و در سرخوشی نفس میکشیدم، زمانی که پیچها از بین رفتند و از ریل خارج شدم، پایینترین سطح را تجربه کردم.
من عاشق زنانی شدم که من را یک سواری تصادفی وحشی می دیدند.
از دست دادن احترام و اعتماد به خودم و از دست دادن امید در عشق را تجربه کردم.
من احساس کردم که وقت زیادی را برای رفتارهای بی پروا و غیراخلاقی تلف کرده ام.
می دانم که این کلمه دیگر این روزها رایج نیست، اما فکر می کنم مهم است.
چرا؟
چون حداقل بر اساس معیارهای خودم، زنانگی که انجام دادم اشتباه بود. این کار برای رهایی من از ناامیدی گذشته کار نکرد و به من کمک نکرد تا واقعیت را پیدا کنمعشق و شریک زندگی
این رفتار تکانشی بود که در نهایت به من و دیگران صدمه زد.
زنانسازی اعتماد بهنفس من را افزایش نداد یا آنطور که فکر میکردم به من قدرت جنسی داد.
این فقط به من کمک کرد تا در نهایت متوجه شوم که با سرعت رعد و برق در جادهای بنبست رانندگی میکنم.
خوشبختانه به موقع چرخیدم، اما همه آنقدر خوش شانس نیستند.
زنان آی فود جنسی را دوست دارند.دلیل آن فقط وفاداری به رابطه من نیست. به این دلیل است که وقتی به روزهای پرشتاب و Tinder نگاه می کنم، احساس خستگی می کنم.
خستگی و احساسی را که در درون داشتم به خاطر میآورم:
این هیجان یا علاقه جنسی واقعی نبود، فقط نوعی اضطراب و اجبار بود. من خسته بودم اما همچنین احساس می کردم که برای یافتن جوجه ای بهتر و داغ تر که در نهایت آنقدر ذهنم را به هم بزند که دیگر مجبور نباشم پیدا کنم تحت فشار قرار گرفتم.
اما هر چه بیشتر دنبال این الهه جنسی عالی می رفتم، احساس پوچی و بی حوصلگی بیشتری داشتم.
مدت زیادی طول کشید تا متوجه شدم که رضایت واقعی پیدا نمی کنم تا زمانی که شروع کردم به رویکرد متفاوتی به عشق و رابطه جنسی، اما این درسی بود که باید یاد می گرفتم راه سخت.
2) بدبینی و افسردگی
وقتی صحبت از ضعف های اصلی یک زن زن و نحوه برخورد با آنها می شود، ما نیز باید به زیر سطح بپردازیم و به حقیقت زشت نگاه کنیم.
بسیاری از مردانی که با زنان به عنوان اشیا یا اسباب بازی رفتار می کنند، مشکلات عاطفی جدی دارند.
در حالی که رسانهها روی این «مردانگی سمی» تمرکز کردهاند و ادعا میکنند زمانی که مردان مرزها و ارزشهای کافی به آنها آموزش داده نمیشوند این اتفاق میافتد، تجربه من متفاوت بود.
من با آموزش بالاترین استانداردهای احترام به زنان بزرگ شدم، حتی تا حدی آنها را روی یک پایه قرار دادم.
با این حال، ناامیدی در دبیرستان و دانشگاه اطراف دختران استطرد کردن من و همچنین عصبانیت از این تصور که دیگران در حال موفقیت عاشقانه هستند در حالی که من موفق نبودم، به شیوه های زنانه من دامن زد.
من یکی از بدترین کارهایی را انجام دادم که می توانید انجام دهید اگر می خواهید در زندگی موفق شوید:
من رفتار ضعیف را بر این اساس توجیه کردم که قربانی بودم و سزاوار انجام هر کاری هستم تحت تعقیب.
"من آنچه را که میخواهم به دست نیاوردم و بدون دخترانی که میخواهم ارزش من را بدانند، بد رفتار شدهام، پس چرا باید با هر دختری بیش از یک چهره زیبا و گوشت ژاکت رفتار کنم؟"
در واقع یک نگرش بد. اما تعجب خواهید کرد که این نوع بدبینی (و افسردگی و احساسات ناامید کننده ناشی از آن) تا چه زمانی می تواند در اطراف شما باقی بماند و دنیای شما (و زندگی عاشقانه) شما را خاکستری تیره رنگ کند.
3) پوچی و حسادت
اینجا داشتم چپ و راست وصل می کردم، اما از درون حسادت می کردم.
بله، من خیلی گل میزدم و با دختران ناز ملاقات میکردم، اما واقعاً هیچ پیوند معنیداری ایجاد نکردم.
من نسبت به کسانی که کسی را داشتند که واقعاً در زندگی عاشقانه به او اهمیت می دادند حسادت می کردم.
چشم درشاید در نگاه اول سرگرم کننده به نظر برسد، اما در واقع بسیار غم انگیز بود.
بخشی از تماس بیدارباش من با تماشای این استاد کلاس رایگان از شمن برزیلی رودا اینده بود.در مورد اینکه چگونه عشق را پیدا کنیم و از تعقیب خوشبختی و رضایت به روشی نادرست دست برداریم.
این به این معنا نیست که رابطه جنسی بد نیست، عالی است.
اما چیزهای زیادی در مورد نحوه استفاده از رابطه جنسی و رفتار با زنان کشف کردم که در واقع نشانه یک مسئله بسیار عمیق تر بود.
با کار بر روی آن، توانستم همه چیز را کاملاً تغییر دهم و عشق واقعی و رابطه ای را که همیشه می خواستم در پس سرخوردگی و بدبینی ام پیدا کنم.
مستر کلاس را اینجا ببینید.
4) درگیری و خیانت
نفر بعدی در لیست ضعف های اصلی یک زن زن، نوع درگیری و خیانت است که اتفاق می افتد.
من با زنان به عنوان اسباببازیهای یکبار مصرف رفتار میکردم، اما آنها نیز با من اینگونه رفتار میکردند.
در موقعیت های عجیب و غریب، من واقعاً کسی را دوست داشتم که از اینکه متوجه شدم برای او چیزی نیستم، صدمه دیده بودم.
من سرشار از حق بودم و این ایده را داشتم که میتوانم هر چقدر که میخواهم بازی کنم، اما اگر میخواستم جدی باشم، مطمئناً آنها نیز همین کار را میکردند.
اشتباه است.
معلوم شد که روشی که برای آشنایی و رابطه جنسی انتخاب کرده بودم، خودباختگی بود.
زنانی که با آنها میخوابیدم یا مدت کوتاهی با آنها قرار ملاقات میکردم، هیچ تعهد واقعی نسبت به من نداشتند و بدون هیچ فکری با سایر پسرها میخوابیدند، که اغلب باعث میشد احساس کنم به من خیانت شده است.
این منجر به انواع درگیری ها و انشعاب های لذت بخش شد. آنها ممکن است روابط کوتاهی داشته باشند، اما دیدن پایان بد آنها دردناک بود.
راه حل این نیست که رابطه جنسی را درمان کنیدبه عنوان یک چسب زخم و خوابیدن با افرادی که واقعاً آنها را دوست نداشتم، اما همانطور که گفتم، این چیزی بود که ظاهراً برای یادگیری به سختی به آن نیاز داشتم.
5) از دست دادن زمان و تمرکز
این موضوع بعدی در نقاط ضعف اصلی یک زن زن ممکن است پیش پا افتاده به نظر برسد، اما در واقع یک موضوع واقعی است:
زن بودن و صرف زمان زیادی برای ارسال پیامک به مخاطبین و ترتیب قرار دادن و ملاقات های جنسی در واقع خیلی هدر می رود. از زمان
در این فرآیند احترام خود را از دست دادم و در عین حال از پیشرفت شغلی خود عقب ماندم.
تصویر زن زن به عنوان این مرد باحال که با موتورش سوار می شود و قبل از ترک شهر قلب ها را می شکند، خیلی دقیق نیست.
بیشتر شبیه یک پسر بی دست و پا است که در هیوندای خود قوز کرده است که به دختری به نام وندی پیامک می دهد و فکر می کند که آیا صدای عجیب او به این معنی است که او داروهای سخت مصرف می کند یا اینکه او فقط یک شب طولانی را سپری کرده است...
این بیشتر است. مانند هدر دادن تمام بعدازظهرها در ارتباط با زنان به جای انجام کار.
این اتلاف وقت است و تمرکز خود را از دست می دهید!
6) تنهایی و انزوا
این نکته بعدی در مورد ضعف های اصلی یک زن زن ممکن است عده ای را شگفت زده کند، اما حقیقت دارد.
زن بودن تنهاست، یا حداقل برای من چنین بود.
اکنون متوجه شدم که سعی می کردم از رابطه جنسی و قرار کوتاه مدت به عنوان راهی برای پر کردن سوراخی که احساس می کردم استفاده کنم.
به نظر کلیشه ای است اما کاملاً درست است. من واقعاً احساس دوست داشتن یا دوست داشتن نداشتمداشتم ارتباطات واقعی پیدا می کردم. احساس نمی کردم می توانم خودم باشم.
بنابراین من چیزی را پیشفرض کردم که احساس کردم حداقل میتوانم در آن سطح ارتباط برقرار کنم: سطح فیزیکی.
در حالی که درست است که من چند ماجراجویی سرگرم کننده داشتم، اما دردی که برای برخی از زنان ایجاد کردم و همچنین ناامیدی فزاینده ام ارزشش را نداشت.
به یاد دارم که روزهای زیادی با کسی خوابیده بودم و احساس بدتری نسبت به قبل از اینکه آپارتمانم را ترک کرده بودم داشتم.
احساس میکردم خودم را ناامید کردهام یا راه آسان را انتخاب کردهام. چون داشتم.
7) از دست دادن اعتماد
باید بگویم که احتمالاً بدترین ضعف اصلی یک زن زن از دست دادن اعتماد است.
منظورم فقط از دست دادن اعتماد دیگران نیست، بلکه من نیز اعتماد خود را از دست می دهم.
من شروع به گفتن چیزهایی به خودم کردم که میدانستم درست نیست و میدانستم که به آن پایبند نیستم.
به عنوان مثال ممکن است فکر کنم: "خب، این زن واقعاً شیرین است. ، پس چرا من نمی بینم که اوضاع با او چگونه پیش می رود و به صحبت کردن با دیگران برای چند هفته استراحت نمی دهم؟»
پس شما چه می دانید، سه روز بعد من برای یک جلسه ملاقات می کنم نوشیدنی و یک شربت با یک مخاطب قدیمی که شش ماه پیش با او خوابیدم.
بدترین بخش این است که هر زمان چنین اتفاقاتی رخ میدهد، من حتی در بیشتر موارد احساس گناه نمیکنم (بعداً بیشتر به این موضوع خواهم پرداخت).
زنان دیگر اعتماد خود را به من از دست دادند، اما من نیز اعتماد خود را از دست دادم.
می دانستم که عزم من برای وفاداری بیش از یک روز دوام نمی آورددو و کلمه خود من برای من معنی نداشت.
این موضوع به سایر زمینههای زندگی من نیز سرایت کرد، زیرا من به طور کلی انضباط خود را از دست دادم.
خوب نیست!
8) از دست دادن احترام
همراه با از دست دادن اعتماد، از دست دادن احترام هم برای خودم و هم برای خودم بود. دیگران.
از آنجایی که من از یک ذهنیت کاملاً قربانی و یک محل رنجش شروع میکردم، قبلاً به طور کلی نسبت به زنان نظر ضعیفی داشتم.
وقتی دیدم هرگز به قولم پایبند نیستم و حتی زنانی که به آنها احترام میگذارم ناامید میشوم و به آنها دروغ میگویم، شروع به از دست دادن احترام برای خودم کردم.
این از دست دادن احترام به من آسیب زد و باعث شد اعتماد به نفسم را در سایر زمینه های زندگیم نیز از دست بدهم.
اگر نزدیکان من نمی توانستند به من احترام بگذارند، چگونه می توانم انتظار داشته باشم که همکاران یا هر کس دیگری به من احترام بگذارند؟
داستان های مرتبط از Hackspirit:
این از دست دادن احترام ضربه سختی زد، و برای چندین سال فقط به این چرخه دامن زد، و باعث شد که به زنان بی احترامی کنم و بیشتر از آن استفاده کنم، زیرا احساس می کنم که باعث می شود احساس کنم یک مرد بزرگ هستم.
اینطور نشد.
9) احساس گناه و پشیمانی
همانطور که گفتم، معمولاً زنانگی واقعاً روی من تأثیری نداشت.
من از پایه تلخی شروع کردم، بنابراین آزار دادن به دیگران یا ناامید کردن آنها برای من معنای زیادی نداشت.
اما من گاهی اوقات احساس گناه می کردم و پشیمانم.
رفتار من و نحوه ارتباطم ناپخته، آزاردهنده ومسخره - مضحک.
از همه بدتر این است که با زنانی آشنا شدم که خیلی دوست داشتم بیشتر آنها را بشناسم، اما به دلیل اینکه آنها را فقط به عنوان اسل*های بی فایده در نظر گرفتم، واقعاً به آنها فرصت ندادم.
ای کاش ذهنیت متفاوتی داشتم، زیرا با وجود اینکه اکنون از رابطه خود راضی هستم، احساس میکنم که واقعاً میتوانستم با افراد فوقالعاده آشنا شوم و ارتباط واقعی برقرار کنم.
من میتوانستم به جای اینکه فقط در نفس خودم غوطهور شوم، رشد کنم و سعی کنم همه چیز را به روایت بدبینانهای که در ذهنم ساخته بودم، وادار کنم.
واقعاً پشیمانی اصلی من این است که از اینکه دنیا با من بد رفتار می کند شکایت کردم و سپس به بیرون رفتم و همین کار را با "جهان" (یعنی زنان) انجام دادم.
چه چیزی را حل کرد؟
اگر میخواهید مشکلی را برطرف کنید، چرا فقط به آن اضافه میکنید؟
این سوالی است که من هنوز با آن دست و پنجه نرم میکنم و امیدوارم هر روز با هوشیاری بیشتر آن را بهبود بخشم. از تصمیمات و اقدامات من
10) انباشتن شهرت بد
زن بودن باعث شد در میان برخی محافل شهرت بدی داشته باشم.
چندین زن که با آنها بیرون رفتم، دوباره با دوست پسرشان درگیر مسائل غیرعادی بودند که خوب نشد.
تقریباً در یک نقطه درگیری فیزیکی در یک پارکینگ وال مارت رخ داد، و این حتی بدترین آن هم نبود.
همچنین ببینید: 51 چیزی که آنها باید در مدرسه آموزش دهند، اما این کار را نمی کنندمن به صورت آنلاین تحت تعقیب قرار گرفتم، از کسی خواستم که یک صفحه رسانه اجتماعی راه اندازی کند که فقط به من اختصاص داده است.یک سوراخ، و بیشتر…
میتوانم بگویم روی من تأثیری نداشت، اما دروغ میگفتم.
چون در اعماق وجودم میدانستم که این دخترها و پسرهای عصبانی و دیگران به نوعی نکتهای دارند.
من در حال شخم زدن در دنیا بودم که انگار به من مدیون است، بدون توجه به اینکه در این فرآیند چه کسی را زیر پا گذاشتم، و مردم تحت تأثیر قرار نگرفتند.
این واقعیت که زنبازی همچنان در جامعه به دفعات مورد تایید قرار میگیرد، آزاردهنده بودن آن را کاهش نمیدهد، و به من اعتماد کنید، به شهرت شما لطمه میزند.
11) ناتوانی در تعهد (حتی وقتی می خواهید!)
زن بودن اغلب باعث ناتوانی در تعهد می شود.
شما مدت زیادی را صرف آزمایش نمونههای فروشگاه مواد غذایی کردهاید که دیگر نمیخواهید چیزی در فروشگاه بخرید.
همانطور که گفتم، زنانی بودند که آنها را جدی نمیگرفتم که پشیمانم و معتقدم میتوانستند پتانسیل داشته باشند.
رویکرد کاملاً اشتباهی برای قرار ملاقات وجود داشت.
من روی برنامهها میرفتم و روی همه انگشتهای بله را تند میزدم، بدون توجه به اینکه آیا واقعاً علاقهمند بودم یا نه.
به هر حال همه آنها مثل هم هستند، به خودم می گویم.
پس بدبینی من تایید می شود. یا متوجه دختری میشدم که «همه یکسان» نیست و از این که مرا بهعنوان پسری که نباید جدی گرفت، تایپ میکرد، احساس رنجش میکردم.
"اما من اینطور نیستم، سوگند می خورم" اعتراض می کنم.
موضوع این است:
شما همان کاری هستید که انجام می دهید.
شما ممکن است "خود واقعی" را عمیقاً بشناسید، اما دیگران لزوماً نمی توانند آن را ببینند.