فهرست مطالب
من هفت سال پیش در یک مراسم کوچک در کنار دریاچه ای که در آن بزرگ شدم ازدواج کردم. این یک لحظه جادویی بود که همیشه به یاد خواهم داشت. ازدواج من از آن زمان تا کنون بسیار عالی بوده است.
من همسرم را دوست دارم، دو فرزندمان را دوست دارم و با صبر و همکاری روزهای بد خود را پشت سر می گذاریم.
با این حال، یک مشکل تکراری وجود دارد. این اتفاقی افتاده است که من در چندین سال گذشته بیشتر و بیشتر با آن دست و پنجه نرم کرده ام.
مشکل این است: همسرم هرگز نمی خواهد زمانی را با خانواده من بگذراند.
0>این 7 نکته است که من برای کسانی که با این مشکل و چالش های مشابه دست و پنجه نرم می کنند تحقیق و توسعه داده ام.
همسرم نمی خواهد وقت خود را با خانواده ام بگذراند: 7 نکته اگر این شما هستید
1) او را مجبور نکنید
من این اشتباه را در اوایل انجام دادم، زمانی که همسرم مدام فرصت های حضور در کنار خانواده ام را رد می کرد.
سعی کردم با او صحبت کنم. آن را.
خیلی بد پیش رفت.
او در واقع به جمع خانواده ای در خانه عمویم آمد، اما ناجور بود و هفته ها بعد به من خیره شد. او همچنین چند کامنت گستاخانه داد که واقعاً اعضای خانواده من را به طرز نادرستی مالش داد.
آنها به من گفتند که متوجه نشده بودند همسرم "آن نوع آدم" است.
او نه اما او نقش یک شخص واقعاً انتقادی و تیز زبان را بازی کرده بود زیرا نمی خواست با خانواده من در یک باربیکیو وقت بگذراند و من می خواستمباعث شد او احساس وظیفه کند.
از اینکه او را تحت فشار قرار دادم پشیمان شدم.
2) صدای او را بشنوید
وقتی متوجه شدم که همسرم نمی خواهد با من ملاقات کند. طرف خانواده، ابتدا با فشار دادن به او واکنش نشان دادم.
همچنین ببینید: 51 چیزی که آنها باید در مدرسه آموزش دهند، اما این کار را نمی کننداما در نهایت از او پرسیدم چه خبر است و چرا این یک تجربه نامطلوب برای او بود.
او چیزهایی به من گفت. در مورد اضطراب اجتماعی و اینکه چگونه او با چند نفر از اعضای خانواده بزرگ من درگیری های شخصیتی داشت. اولین غریزه من این بود که این نگرانی ها را نادیده بگیرم، اما تلاش کردم تا گوش کنم.
این کار نتیجه داد، زیرا وقتی همسرم بیشتر در مورد دیدگاه خود توضیح داد، خودم را جای او گذاشتم و دیدم که وقت خود را با من سپری می کنم. از خانواده واقعاً برای او یک تجربه ناراحت کننده بود.
من خانواده ام را دوست دارم و هنوز هم احساس می کردم که او باید بیشتر تلاش کند. با این حال، من همچنین متوجه شدم که او در تردید خود برای دیدن طرف خانواده من صادق است.
همچنین به این واقعیت فکر کردم که او هرگز برای ملاقات با پدرش به من فشار نیاورده است. بستگان (مادر او دیگر زنده نیست).
خب، به اندازه کافی منصفانه است. این به من غذای فکری داد و میل من به قضاوت بیش از حد را کاهش داد.
همچنین ببینید: 30 چیزی که نباید از دیگران انتظار داشت3) مشخص شوید
بنابراین همانطور که اشاره کردم، همسرم با چند نفر از اعضای من مشکل داشت. خانواده. یکی برادرم داگ بود.
او پسر خوبی است، اما کاملاً شدید و از نظر سیاسی فعال است به نحوی که واقعاً با همسرم در تضاد است.باورها حداقل بگم…
دیگری خواهرزاده نوجوان من است که در حال گذراندن یک "فاز" است و در گذشته نظرات بسیار بدی در مورد وزن همسرم داشته است.
راستش را بخواهید، من نمی توانم او را سرزنش کنم که می خواهد از این دو نفر دوری کند و در یک باربیکیو خانوادگی در برابر صدای جیر زدن آبجو با آنها مقاومت کند.
به همین دلیل است که با همسرم بیشتر در مورد گذراندن وقت با اعضای خاص طرف خود صحبت کرده ام. فقط گردهمایی های گروهی بزرگ.
همسرم این ایده را دوست داشت و هفته گذشته در یک رستوران ویتنامی در مرکز شهر با والدینم برای یک وعده غذایی خوشمزه ملاقات کردیم. خوشمزه بود و همسرم با هر دو پدر و مادرم خوب کنار آمد.
اگر با موقعیتی روبرو هستید که همسرتان نمیخواهد وقت خود را با خانوادهتان بگذراند، سعی کنید موضوع را مشخص کنید. احتمالاً برخی از اعضای خانواده شما هستند که او آنها را دوست دارد و برخی دیگر کمتر.
مشخص کنید و ساده کنید، این شعار من است.
4) تحول را در آغوش بگیرید
من و همسرم روی مسائلی که او با گذراندن وقت با خانواده من دارد، کار کرده است. تا اینجا ما در حال پیشرفت هستیم.
نکته دیگری که به آن اشاره نکردم این است که خانواده من به طور کلی کمی شلوغ هستند و از فرهنگ متفاوتی نسبت به همسرم می آیند. این منجر به برخی درگیریها و کمی حس شوخ طبعی متفاوت شده است.
از آنجایی که همسرم تمایلی به شرکت در جلسات و رویدادها با خانوادهام نداشت، سعی کردم با آنها صحبت کنم.در مورد اینکه چرا او به نوعی ناراحت است.
چند نفر از اعضای خانواده گفته اند که برخی از شوخی های کمتر مناسب و نوشیدن زیاد مشروبات الکلی را که گاهی ادامه می دهند کم می کنند.
داستان های مرتبط از Hackspirit:
اما تا به حال همسرم هنوز به نوعی مردد است که دوباره با آنها بنشیند، حداقل در گروه های بزرگ یا در جشن های خانوادگی مانند کریسمس که تقریباً همه آنجا هستند.
این چرا به نوبه خود روی گذراندن وقت بیشتر به صورت فردی با اعضای خانواده ای که همسرم از بودن در کنار آنها لذت می برد تمرکز کرده ام.
من همچنین تلاش کرده ام که نسبت به رفتار و رفتار خود آگاهی بیشتری داشته باشم. نگرش های فرهنگی گاهی همسرم را نیز آزار می دهد.
و این یک نکته کلیدی است:
اگر ازدواج شما با مشکل مواجه است، فقط با آگاهی از رفتار و رفتار خود می توانید کارهای خوبی انجام دهید. متعهد به تغییر آن باشید.
با نشان دادن اینکه می توانید تغییر کنید، اعتماد آنها را به دست آورید.
5) به او بگویید که هیچ شرطی برای او قائل نیستید
مثلاً گفتم، اولش کمی به همسرم فشار آوردم تا به جمع های خانوادگی بیاید و با خانواده ام گرم شود.
خوب نشد و از این کار پشیمانم.
در عوض من به شدت شما را تشویق می کنم که روی ازدواج واقعی خود تمرکز کنید و به همسرتان بگویید که او را دوست دارید و هیچ شرایطی برای رفتن او به مراسم وجود ندارد.
او هیچ تعهدی برای دوست داشتن خانواده شما ندارد. و شما هیچ تعهدی برای دوست داشتن خانواده او ندارید.
سعی کنیدروی عشقی که به یکدیگر دارید تمرکز کنید.
در اینجا روان درمانگر لوری گوتلیب توصیه می کند:
«می توانید با گفتن اینکه او را خیلی دوست دارید شروع کنید و متوجه شدید که این تعارض به ازدواج شما آسیب وارد می کند.
به او بگویید که در مورد اینکه چگونه می توانید از یکدیگر حمایت کنید بسیار فکر کرده اید و مایلید با هم کار کنید تا یاد بگیرید که هر یک از شما چه کاری می تواند انجام دهد. رابطه خود را تقویت کنید، حتی اگر همیشه احساسات یکسانی در مورد اعضای خانواده خود نداشته باشید." به من کمک کرد تا برخی از مسائل عمیق تری را که در زندگی زناشویی ما مطرح است، درک کنم. همانطور که میگفتم، ما تا حد زیادی اتحادیه خوبی داشتهایم.
اما چیزی که من متوجه نشده بودم این است که همسرم اغلب احساس میکرد که من در هنگام تصمیمگیری دیدگاه او را در نظر نمیگیرم.
میتوانم کمی سرسخت باشم و با تأمل در صحبتهای او باید اعتراف میکردم که او درست میگفت و من اغلب برای هر دوی ما تصمیم میگرفتم و تصمیم میگرفتم.
این یک ویژگی بود که برای من ارزش قائل بودم. خودم برای سالها، و یکی که به من کمک کرد در حرفه ام برتر باشم. اما میتوانستم منظور او از غلبه بر او و تبدیل شدن به یک مشکل در ازدواجمان را ببینم.
حالا، همسرم زمان را با خانوادهام رد نمیکرد تا به من یا هر چیز دیگری پاسخ دهد. اما او سعی می کرد به من بفهماند که تحت فشار قرار دادن او برای حضور در اطراف قبیله من یکی از نمونه های مختلف بود که چگونه من این کار را نکردم.آنچه را که او واقعاً میخواست، در نظر بگیرید.
7) به خانواده او نزدیکتر شوید
همانطور که قبلاً گفتم، هیچ یک از همسران تعهدی ندارند که به خانواده دیگری علاقه داشته باشند.
من فکر می کنم این ایده خوبی است که بهترین تلاش خود را بکنید، با این حال همیشه نتیجه نمی دهد که یک رابطه مودبانه در این زمینه وجود دارد!
اما یکی از راه هایی است که شما واقعاً می توانید نقش خود را انجام دهید اگر همسر نمیخواهد با خانواده شما وقت بگذراند، بلکه با خانواده او وقت بگذراند.
اگر هنوز فرصت زیادی برای آشنایی با آنها نداشتهاید، تمام تلاش خود را برای این کار انجام دهید. ممکن است شگفتزده شوید.
در سال گذشته من به خانواده همسرم نزدیکتر شدم و چشمها را باز کردهام. آنها مردمی مهربان و خوشآمد هستند.
من یکی از خواهران ناتنیاش را بسیار آزاردهنده میدانم، اما اجازه ندادم که این موضوع برایم خراب شود. و همچنین در مورد آن یک خواهر ناتنی با او صادق بودهام، که باعث شد احترام همسرم نسبت به من عمیقتر شود.
او میبیند که من تمام تلاشم را میکنم و این بخشی از چیزی است که او را به این سمت سوق داد. همچنین تلاش بیشتری برای گذراندن وقت با اعضای خاصی از خانواده ام انجام دهم.
مشکل حل شد؟
من معتقدم اگر با اختلافات خانوادگی و خانوادگی دست و پنجه نرم می کنید، نکات بالا به شما کمک زیادی می کند. همسر شما نمیخواهد با دوستان شما وقت بگذراند.
به یاد داشته باشید که همیشه او را آزاد بگذارید و مطمئن باشید که او را عمیقا دوست دارید.
من همچنین شما را تشویق میکنم که به او علاقه داشته باشید.خانواده و تا جایی که ممکن است در این مورد راحت باشید.
خانواده می تواند سخت باشد، ازدواج نیز می تواند سخت باشد، اما در نهایت، این یک سفر معنادار و فوق العاده است.
آیا یک مربی رابطه می تواند به شما کمک کند. همچنین؟
اگر توصیه خاصی در مورد وضعیت خود می خواهید، صحبت با یک مربی رابطه می تواند بسیار مفید باشد.
من این را از تجربه شخصی می دانم…
چند مورد ماهها پیش، زمانی که در حال گذراندن یک وصله سخت در رابطهام بودم، با قهرمان رابطه تماس گرفتم. پس از مدتها غرق شدن در افکارم، آنها بینشی منحصر به فرد از پویایی رابطهام و چگونگی برگرداندن آن به مسیر اصلی به من دادند.
اگر قبلاً نام Relationship Hero را نشنیدهاید، این یک موضوع است. سایتی که در آن مربیان روابط بسیار آموزش دیده به افراد کمک می کنند تا در موقعیت های عاشقانه پیچیده و دشوار بگذرانند.
فقط در چند دقیقه می توانید با یک مربی رابطه معتبر ارتباط برقرار کنید و توصیه های متناسب با شرایط خود دریافت کنید.
من از اینکه مربی من چقدر مهربان، همدل و واقعاً کمک کننده بود شگفت زده شدم.
در مسابقه رایگان اینجا شرکت کنید تا با مربی مناسب شما مطابقت داشته باشد.