هدف زندگی چیست؟ حقیقت در مورد یافتن هدف خود

Irene Robinson 30-09-2023
Irene Robinson

فهرست مطالب

آیا تا به حال توقف کرده اید و از خود پرسیده اید، "چرا دارم این کار را می کنم؟ چرا من اینجا هستم؟ هدف من چیست؟»

پاسخ ممکن است فوراً به دست نیاید. در برخی موارد، ممکن است اصلاً نیاید.

برخی از مردم سالها بدون اینکه هدف خود را بدانند زندگی می کنند. این می تواند منجر به افسردگی و عدم رضایت شما شود - ندانستن دلیل اینکه چرا اینجا هستید، و باور داشته باشید که ممکن است اصلاً دلیلی نداشته باشید.

بدون دلیل، چرا باید خود را در برابر مبارزات و دردهایی که زندگی ارائه می دهد قرار دهید؟

در این مقاله به بررسی این سوال قدیمی می پردازیم: هدف زندگی چیست؟ از درک اینکه چرا این سؤالات را می‌پرسیم تا آنچه فیلسوفان باید بگویند، و برای یافتن معنای خودمان برای زندگی که می‌خواهیم انجام دهیم، چه کاری می‌توانیم انجام دهیم.

زندگی چیست و چرا به هدف نیاز داریم؟

مقصد زندگی چیست؟

پاسخ کوتاه این است که زندگی عبارت است از درگیر شدن در یک هدف، پیگیری اهداف آن هدف، و سپس تأمل در مورد چرایی آن هدف.

اما قبل از اینکه بتوانیم به آن نقطه برسیم، مهم است که درک خود را از زندگی مشخص کنیم. و از آنجا، چرا ما به دنبال هدف در زندگی هستیم.

پس زندگی چیست؟ بدون وارد شدن بیش از حد به فلسفه آن، زندگی هر چیزی است که زنده است.

همه کسانی که می شناسید حامل زندگی هستند. هر فرد، هر کودک، هر مرد و زن.

حیوانات و گیاهان و حشرات و میکروب هاتاثیر مثبتی بر دنیای اطرافتان دارد؟

موفقیت شخصی شما به محدودیت های زندگی شخصی و خصوصی شما محدود می شود. زمانی است که بتوانید این موضوع را با چیزهای خارج از خودتان مرتبط کنید، شروع به تعریف هدف زندگی خود می کنید.

3. زندگی در طول حرفه خود

ایجاد یک کسب و کار موفق یا رسیدن به ارتفاعات جدید در حرفه شما هر دو اهداف عالی زندگی هستند، اما آنها فقط بخش خاصی از شما را درگیر می کنند و طیف دیگری از شخصیت شما را در این مسیر باقی می گذارند. تاریک

افراد معتاد به کار که به موانعی برخورد می کنند اغلب احساس گمراهی می کنند زیرا منبع غرور آنها - کارشان - دیگر همان میزان رضایت را فراهم نمی کند.

در ایجاد یک زندگی هدفمند، مهم است که جنبه های دیگری از خود را که هیچ ربطی به کار شما ندارند پرورش دهید.

شما باید زمان و تلاش خود را صرف فعالیت هایی کنید که به درونی ترین خود شما اجازه می دهد بیرون بیاید - فعالیت هایی که خلاق، دلسوز، مهربان یا بخشنده است.

حتی اگر جاه‌طلبی باشید، راه‌های مختلفی وجود دارد که می‌توانید در آنها عالی باشید و به بالاترین پتانسیل خود برسید، بدون اینکه نیازی به کار با طناب داشته باشید.

پروژه‌های پرشور، سرگرمی‌ها و سایر فعالیت‌ها می‌توانند چالشی مشابه کار شما ایجاد کنند، در حالی که همچنان به شما اجازه می‌دهند چیزی را به جهان بیاورید که کاملاً متعلق به شماست.

4. انتظار یک فرآیند مستقیم

برخی افرادبه نظر می رسد هدف زندگی خود را در همان لحظه ای که به دنیا می آیند کشف می کنند، در حالی که دیگران سال ها طول می کشد تا دقیقاً آنچه را که هست پیدا کنند. در برخی موارد، در یک لحظه قابل تشخیص است. در مواقع دیگر، قبل از یافتن «چیز درست»، اپیزودهایی از آزمون و خطا طول می‌کشد.

جستجوی معنای زندگی به اندازه کافی پیچیده است بدون اینکه وجود زندگی شما بر اساس یافتن «آن» باشد. آنقدر روی روند رسیدن به آنجا فشار نیاورید.

اگر بعد از سال‌ها جستجو هنوز کاری را که می‌خواهید انجام دهید پیدا نکرده‌اید، یک قدم به عقب بردارید و فقط استراحت کنید.

پاسخ ممکن است همیشه در مقابل شما بوده باشد، یا ممکن است چند قدم دورتر باشد - واقعاً مهم نیست. در پایان، آنچه مهم است این است که با این «فرایند» به عنوان یک فرصت یادگیری رفتار کنید و قبل از اینکه بدانید آن را پیدا خواهید کرد.

5. نادیده گرفتن چیزهای بدیهی

یافتن هدف زندگی شما ممکن است فرآیندی باشد، اما در پایان روز همچنان ارگانیک خواهد بود. هدف شما به طور یکپارچه با آنچه که هستید هماهنگ خواهد شد.

وقتی این اتفاق می‌افتد، حتی ممکن است آن را تشخیص ندهید زیرا به آن توجه نمی‌کنید یا به طور فعال سعی می‌کنید تصویری از خودتان ایجاد کنید که معتبر نباشد.

در هر صورت، شما به طور ارگانیک در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرید، با افراد مناسب ملاقات می‌کنید، یا در تجاربی مشارکت می‌کنید که در شکل‌دهی به هدف زندگی‌تان مؤثر است.

ممکن است همیشه آگاهانه در آن شرکت نکنید (یا از آن لذت ببرید)،اما کم کم یکی پس از دیگری تکامل خواهد یافت.

5 سوال عجیب که می تواند به شما کمک کند معنای زندگی خود را کشف کنید

1. چگونه می خواهید وقتی می میرید به یاد بیاورید؟

هیچ کس دوست ندارد به مردن فکر کند. این نقطه بی بازگشت است - پایان پتانسیل و همه احتمالات. اما این دقیقاً همان چیزی است که ما را مجبور می کند روزهای زندگی خود را با قصد بیشتری در نظر بگیریم.

با داشتن 365 روز در سال، به راحتی می توان آن را بدیهی دانست. در واقع، آنقدر آسان است که یک سال کامل می تواند بدون توجه به آن بگذرد. وقتی به زندگی خود در رابطه با مرگ فکر می کنید، این تغییر می کند.

بنابراین، وقتی داستان شما به پایان می رسد، مردم چگونه آن را خلاصه می کنند؟

سنگ قبر شما چه می گوید؟ آیا در وهله اول چیزی قابل توجه برای گفتن وجود دارد؟ از خود بپرسید که چگونه می خواهید به خاطر بسپارید، آنچه را که آرزو دارید باشید را در بر می گیرد و میراثی را که می خواهید از خود به جا بگذارید را مشخص می کند.

2. اگر یک مرد مسلح شما را مجبور به بازی رولت روسی کند، چگونه زندگی خود را به گونه ای عادی زندگی می کنید؟ اکثریت ما چیزی را انتخاب می کنیم که ما را خوشحال کند.

بالاخره این آخرین روز شما در زمین است. شما می خواهید کاری انجام دهید که 24 ساعت ارزش آن را داشته باشد.

با این حال، عبارت اصلی این سوال مورد توجه قرار نمی گیردتفاوت بین لذت و هدف را در نظر بگیرید.

هر کسی که 24 ساعت به زندگی داشته باشد، احتمالاً تمام روز را صرف کارهایی می کند که معمولاً انجام نمی دهد (پرخوری و نوشیدن، خرج کردن تا مرز بدهی) تا لذت لذت جویانه یک زندگی را برآورده کند.

در عوض، این سوال را در چارچوب یک رولت روسی مطرح کنید: شما هنوز در پایان آن خواهید مرد، فقط نمی دانید چه زمانی.

وقتی زمان به یک عامل ناشناخته تبدیل می‌شود، انگیزه می‌گیرید که فراتر از 24 ساعت فکر کنید و زمان محدود خود را صرف چیزی کنید که مهم است.

چرا 24 ساعت خرید را تلف کنید در حالی که ممکن است 3 روز فرصت داشته باشید تا طرح کسب و کار جادویی خود را برای افراد غریبه ارائه دهید؟

زمان محدود باعث اضطرار می شود و هر ساعت را ارزشمندتر از ساعت قبل می کند.

3. کدام مشکل جهانی را ابتدا حل می کنید؟

دنیای مدرن با مشکلات اضطراب آور زیادی دست و پنجه نرم می کند، که برخی از آنها حتی از مرحله ترمیم گذشته است.

اما اگر می توانستید: کدام مشکل جهانی را ابتدا حل می کردید؟

کمتر به این موضوع می‌پردازد که چگونه می‌خواهید مشکل را حل کنید و بیشتر به مشکلی که انتخاب می‌کنید مربوط می‌شود.

هر چیزی که انتخاب کنید اولویت های شما را آشکار می کند و ارزش های اصلی شما را برجسته می کند.

به عبارت دیگر، شما این سوال را از خود می‌پرسید: از بین همه بدی‌های فراوان، کدام یک اینقدر شما را آزار می‌دهد که اول باید آن را برطرف کنید؟

4. چیآیا آخرین باری را انجام می دادید که فراموش کردید غذا بخورید؟

هر از چند گاهی آنقدر غرق در فعالیت هایی می شویم که فراموش می کنیم غذا بخوریم. ساعت ها می گذرد و قبل از اینکه متوجه شوید، ساعت 10 شب است و هنوز ناهار نخورده اید.

این احتمال وجود دارد که یک چیز شما را به هدف زندگیتان نزدیکتر کند. اشتیاق همه چیز در مورد وسواس کامل و کامل است.

وقتی در حال نقاشی کردن یا یادگیری زبان جدیدی هستید یا آشپزی می کنید یا به دیگران کمک می کنید، به نظر می رسد که بخش بیولوژیکی شما ناپدید می شود. شما فقط همان کاری می شوید که انجام می دهید.

طبیعتا، پیمایش روی تلفن و تعلل در کار، پاسخ‌های مناسبی نیستند. شما باید کاری را پیدا کنید که بتوانید ساعت ها با دقت انجام دهید.

5. اگر می‌توانستید فوراً موفق شوید، اما مجبور باشید در ازای بقیه عمرتان یک چیز مزخرف را تحمل کنید، آن چیست؟

دنبال کردن معنای زندگی با فداکاری‌های زیادی همراه است. دانستن اینکه برای دستیابی به اهداف و تحقق هدف خود حاضرید چه چیزی را تحمل کنید، چیزی است که در نهایت شما را از دیگران متمایز می کند.

دو فرد متفاوت می توانند شخصیت و مهارت های یکسانی را به میز بیاورند. چیزی که این دو را متمایز می کند، چیزهایی است که آنها مایل به تحمل هستند تا کاری انجام دهند.

بنابراین، تنها چیزی که می توانید بهتر از هر کس دیگری با آن کنار بیایید چیست؟ شاید شما یک توسعه دهنده وب سایت باشید و مایل باشیدتا آخر عمر روزانه کمتر از 6 ساعت بخوابید.

شاید شما یک ورزشکار حرفه ای هستید و می خواهید برای همیشه در دمای شدید تمرین کنید. دانستن این که چه چیزی شما را با وجود این موقعیت تحت فشار قرار می دهد، مزیت واضح زندگی شما است.

5 راه برای یافتن معنا در زندگی

مهم نیست که چقدر عمیق به نظر می رسد، معنای زندگی خود را در عادی بودن زندگی روزمره نشان می دهد. رفتارهای خاصی وجود دارد که می توانید امروز اتخاذ کنید که شما را به روشنگری نزدیکتر می کند:

  • به آنچه شما را آزار می دهد گوش دهید: برای اینکه بفهمید که هستید، باید بفهمید که چه کسی نیستید. دانستن بی‌عدالتی‌های زندگی که در برابر آن‌ها ایستادگی می‌کنید، اصول شما را مستحکم می‌کند و به شما کمک می‌کند که به عنوان یک شخص چه کسی هستید.
  • زمان بیشتری را به تنهایی بگذرانید: سیگنال ها را از نویز جدا کنید و زمان بیشتری را صرف وقت خود کنید. به خودتان محیطی بدهید تا تصمیمات زندگیتان را به درستی تفسیر کنید و برای اینکه چطور پیش بروید برنامه ریزی کنید.
  • به دنبال پیامدها بروید: اگر هرگز از منطقه آسایش خود خارج نشوید، هرگز هدف زندگی را نخواهید فهمید. به یاد داشته باشید که کارهایی که ارزش انجام دادن دارند، خطرناک هستند و همیشه معمولی نیستند. به هر حال برو دنبالش
  • بازخورد خوشامدگویی آشکار: برداشت دیگران از ما همیشه بازتاب دقیق تری از اینکه ما هستیم ارائه می دهد. از افراد مختلف زندگی خود در مورد آنها بپرسیدنظر شما برای به دست آوردن یک درک جامع از اینکه چه کسی هستید و تأثیر شما بر جهان.
  • از شهود خود پیروی کنید: به یاد داشته باشید که هدف شما در زندگی ذاتاً با آنچه که هستید مرتبط است. هنگامی که با لحظات تعیین کننده زندگی روبرو می شوید، با روحیه خود حرکت کنید.

پیدا کردن هدفتان: زندگی کردن به چه معناست

اگر فکر می کنید هدفتان چیست، بدانید که تنها نیستید .

به عنوان یک فرد زنده و نفس گیر، شما، مانند بسیاری دیگر، تشخیص می دهید که قرارگیری شما در این سیاره باید معنی داشته باشد.

از بین تعداد زیادی ترکیب سلولی ممکن، یک ترکیب خاص تشکیل شد و معلوم شد که شما هستید.

در عین حال، جستجو برای معنای زندگی به این دلیل نیست که احساس می کنید خوش شانس هستید. برای اینکه استقامت زندگی کردن را احساس کنید لازم نیست مدیون کسی یا چیزی باشید.

آنچه شما احساس می کنید یک غریزه ذاتی و تقریباً بیولوژیکی در انسان است.

شما می‌دانید که زندگی فراتر از بیدار شدن، کار کردن، غذا خوردن و تکرار یک کار مشابه است. این چیزی بیش از اعداد، رویدادها و اتفاقات تصادفی است.

در نهایت، شما می فهمید که زندگی یک روش زندگی است. اینکه چگونه ساعت‌های خود را در روز می‌گذرانید، به چه چیزهایی اعتقاد دارید، چیزهایی که شما را عصبانی می‌کنند و شما را وادار می‌کنند، همه به هدف زندگی شما کمک می‌کنند.

لازم نیست اکنون همه پاسخ ها را داشته باشید. آنچه مهم است این استکه این همه سوال را می پرسی

زیرا در پایان روز، زندگی به این معناست: جستجوی بی پایان برای "چه چیزی"، "چرا" و "چگونه".

و همه موجودات بیولوژیکی نمونه‌هایی از زندگی هستند، و با همه آنچه می‌دانیم، تمام حیاتی که در جهان وجود دارد در سیاره‌ای که ما آن را خانه می‌نامیم وجود دارد.

برای میلیاردها سال، زندگی روی زمین رشد کرده و تکامل یافته است. آنچه به عنوان موجودات تک سلولی ساده آغاز شد، در نهایت به تغییرات بی‌شماری از حیات که در طول تاریخ سیاره‌مان دیده‌ایم، تبدیل شد.

گونه ها جوانه زدند و منقرض شدند، ارگانیسم های منفرد زندگی کردند و مردند، و تا زمانی که می توانیم بگوییم، زندگی همیشه راهی برای استقامت پیدا کرده است.

زندگی و نیاز استقامت کردن

و شاید این تنها ویژگی وحدت بخش تمام زندگی است که می دانیم - اراده ذاتی برای استقامت، و مبارزه خودکار برای ادامه دادن.

جهان ما پنج رویداد انقراض را پشت سر گذاشته است - ما اکنون در ششمین رویداد هستیم - که بدترین آنها بیش از 250 میلیون سال پیش رخ داده است که منجر به مرگ 70٪ از گونه های خشکی و 96٪ از گونه های دریایی شده است. .

ممکن است میلیون ها سال طول بکشد تا چنین طیفی از تنوع زیستی بازگردد، اما همانطور که همیشه به نظر می رسد دوباره بازگشت.

اما چه چیزی باعث می‌شود که زندگی برای زنده ماندن بجنگد، و چه چیزی باعث می‌شود موجودات زنده با وجود نداشتن توانایی پردازش آنچه که زندگی است، به زندگی تمایل داشته باشند؟ و چرا ما با هم فرق داریم؟

اگرچه نمی توان مطمئن بود، اما ما اولین نمونه های زندگی هستیم که بسیار فراتر از تحقق غرایز اولیه غذا تکامل یافته ایم.تولید مثل، و پناهگاه.

مغزهای غیرمعمول بزرگ ما ما را در قلمرو حیوانات منحصر به فرد می کند و ما را منحصر به فردترین زندگی می کند که جهان ما تا به حال دیده است.

ما فقط برای خوردن، تولید مثل و ایمن ماندن زندگی نمی‌کنیم، که به نظر می‌رسد ساده‌ترین و کوچک‌ترین موجودات هم ذاتاً آن را درک می‌کنند.

ما برای صحبت کردن، تعامل، عشق ورزیدن، خندیدن زندگی می کنیم. ما برای یافتن شادی و به اشتراک گذاشتن شادی، ایجاد فرصت و فراهم کردن فرصت، و کشف معنا و به اشتراک گذاشتن معنا زندگی می کنیم.

در حالی که حیوانات دیگر ممکن است روزهای خود را پس از خوردن غذا، سرپناه و جفت گیری با شریک انتخابی خود به استراحت و حفظ انرژی بگذرانند، ما به بیشتر نیاز داریم. ما به معنا و هدف، رضایت فراتر از نیازهای اساسی برای زنده ماندن نیاز داریم.

و همه ما در آن لحظات آرام صلح بین یک کار و کار دیگر از خود پرسیده ایم: چرا؟

چرا ما بیشتر نیاز داریم، می خواهیم و میل داریم؟ چرا ارضای شادی و رضایت ما تقریباً به اندازه ارضای گرسنگی و برانگیختگی ما ضروری به نظر می رسد؟

چرا ما تنها نمونه زندگی هستیم که به صرف زنده بودن راضی نیستیم؟

در اینجا برخی از متداول‌ترین دلایلی که چرا این سؤال‌ها را از خود می‌پرسیم، آورده شده است:

1. ما نیاز داریم که مبارزه‌مان چیزی باشد.

بسیاری از زندگی بسیاری از ما پر از مبارزه، سختی و درد است. ما از طریق سال ها گاز می گیریمناراحتی و ناراحتی، جشن گرفتن هر نقطه عطف کوچکی که در این راه به دست می آوریم.

هدف مانند نوری در انتهای تونل عمل می کند، دلیلی برای متعهد ماندن علیرغم اینکه ذهن و بدن شما به شما می گوید توقف کنید.

2. ما از طبیعت متناهی زندگی خود می ترسیم. برخلاف حیوانات، ما طبیعت محدود زندگی خود را درک می کنیم.

ما درک می کنیم که زمانی که زنده می گذرانیم فقط قطره ای در اقیانوس تاریخ بشریت است و در نهایت کارهایی که انجام می دهیم، افرادی که دوستشان داریم و کارهایی که انجام می دهیم، همگی هیچ معنایی ندارند. طرح چیزها

معنی به ما کمک می کند تا با ترس کنار بیاییم و برای مدت محدودی که می توانیم آن را انجام دهیم لبخند بزنیم.

3. ما به اعتبار بیش از حیوان بودن نیاز داریم. ما انسان هستیم نه حیوان. ما فکر، هنر، درون نگری، خودآگاهی داریم.

ما توانایی خلق کردن، رویاپردازی و تجسم به روش هایی را داریم که حیوانات هرگز نتوانند. اما چرا؟ چرا ما این توانایی ها و استعدادها را داریم اگر برای هدف بزرگ تری نداریم؟

اگر ما را در اینجا قرار دادند تا مانند هر حیوان دیگری زندگی کنیم و بمیریم، پس چرا به ما توانایی تفکر در این حد داده شده است؟

باید دلیلی برای درد خودآگاهی خودمان وجود داشته باشد، و اگر نه، پس آیا بهتر نیست که مانند هر حیوان دیگری باشیم؟

چهار ایدئولوژی اصلی شناسایی معنا

برای مقابله با معنا، ما به فلسفه های شکل گرفته در اطراف نگاه می کنیم.معنی در طول تاریخ بشریت، و آنچه بزرگترین متفکران ما در مورد هدف و نکته گفته اند.

همچنین ببینید: نحوه برخورد با کسی که از نظر عاطفی به شما صدمه زده است: 10 نکته مهم

این فردریش نیچه بود که زمانی به این فکر افتاد که این پرسش که آیا زندگی معنا دارد یا نه، سوالی بی معناست، زیرا هر معنایی که ممکن است داشته باشد هرگز برای کسانی که آن را زندگی می کنند قابل درک نخواهد بود.

به عبارت دیگر، اگر معنای یا برنامه بزرگتری در پس زندگی ما وجود داشته باشد - به صورت فردی یا جمعی - هرگز نمی توانیم مفهوم آن برنامه را درک کنیم زیرا ما خود برنامه هستیم.

با این حال، بسیاری از مکاتب فکری وجود دارند که تلاش کرده اند به مسئله معنا بپردازند. بر اساس فرهنگ لغت فلسفه استنفورد نوشته تادئوس متز، چهار ایدئولوژی اصلی برای شناسایی معنا وجود دارد. اینها عبارتند از:

1. خدا محور: برای کسانی که به دنبال معنا در خدا و ادیان هستند. ایدئولوژی‌های خدامحور شاید ساده‌ترین روش‌ها برای شناسایی باشند، زیرا الگوی آسانی برای پیروان فراهم می‌کنند تا بتوانند آن‌ها را بپذیرند و در زندگی خود به کار ببرند.

این مستلزم ایمان به خدا است، بنابراین اعتقاد به خالق، و فرزند بودن برای خالق رابطه ای است که همه ما با آن آشنا هستیم - فرزند و والدین، با اکثر مردم هر دو نقش را در مقطعی از زندگی خود تجربه می کنند. زندگی می کند.

2. روح محور: برای کسانی که بدون نیاز به نام خدایی در دینداری و معنویت معنا می جویند. خیلی ها هستند کهبدون اینکه لزوماً به هیچ دینی اعتقاد داشته باشید، به دنیای معنوی ایمان داشته باشید.

از این طریق، آنها معتقدند که وجود ما فراتر از زندگی فیزیکی ما بر روی زمین ادامه دارد و آنها از طریق این جاودانگی معنوی معنا پیدا می کنند.

3. طبیعت گرا – عینیت گرا: دو مکتب فکری طبیعت گرایانه وجود دارد که در مورد اینکه آیا شرایطی که معنا می دهد توسط فرد و ذهن انسان ایجاد می شود بحث می کنند. یا ذاتاً مطلق و جهانی هستند.

عینیت گرایان به حقایق مطلقی که در سراسر زندگی وجود دارد اعتقاد دارند و با استفاده از آن حقایق مطلق، هر کسی می تواند معنای زندگی را بیابد.

برخی ممکن است معتقد باشند که داشتن یک زندگی با فضیلت به طور جهانی منجر به یک زندگی معنادار می شود. دیگران ممکن است بر این باور باشند که داشتن یک زندگی خلاقانه یا هنری به طور جهانی یک زندگی معنادار ایجاد می کند.

4. طبیعت گرا – ذهن گرا: سوبژکتیویست ها استدلال می کنند که اگر معنا معنوی یا خدامحور نباشد، باید از ذهن ناشی شود و اگر برخاسته باشد. از ذهن، باید یک تصمیم یا ترجیح فردی باشد که معنا ایجاد کند.

لحظه ای است که ذهن به ایده یا هدفی می چسبد که فرد در زندگی خود معنا پیدا می کند.

این بدان معنی است که مهم نیست که چه کسی یا کجا هستید یا هر فعالیتی که ممکن است انجام دهید - اگر ذهن شما معتقد است که معنای زندگی را کشف کرده است، پس معنای زندگی برای شما همین است.

سایر پاسخهای معنا و هدف

چهار ایدئولوژی اصلی ذکر شده در بالا تنها مکاتب فکری نیستند که ممکن است در میان فیلسوفان و متفکران بیابید.

در حالی که اینها کلی‌ترین مجموعه‌ای از ایده‌ها هستند، راه‌های دیگری برای درک معنا وجود دارد که می‌توانید از ساده‌ترین تا پیچیده‌ترین آنها را کشف کنید.

- "معنای زندگی مردن نیست." – پروفسور تیم بیل، دانشگاه ملکه مری لندن

نقل قول بالا با آنچه که چند فیلسوف دیگر در طول سال ها به آن فکر کرده اند، طنین انداز است. در خیر و شر توسط فیلسوف ریچارد تیلور، او می نویسد: "روز برای خودش کافی بود و زندگی هم همینطور."

به عبارت ساده تر، از آنجایی که ما زنده هستیم، زندگی ما معنا دارد. در حالی که برخی ممکن است سادگی پاسخ به یک سوال به ظاهر طاقت فرسا را ​​رد کنند، سادگی ممکن است بهترین چیزی باشد که می توانیم به آن برسیم.

- "آنچه به زندگی انسان معنا یا اهمیت می دهد، زندگی صرف یک زندگی نیست، بازتاب است در مورد زندگی یک زندگی.» – پروفسور کیسی وودلینگ، دانشگاه کارولینای ساحلی

در حالی که برخی ممکن است توضیح دهند که تعقیب یک هدف معنای زندگی است، فلسفه وودلینگ معتقد است که این تنها نیمی از راه رسیدن به هدف واقعی است.

برای مشارکت واقعی در هدف، باید هدفی را دنبال کرد و سپس در مورد چرا آن فکر کرد.

یک شخص بایداز خود بپرسند: «چرا برای اهدافی که به دنبالش هستم ارزش قائلم؟ چرا اینها فعالیت هایی هستند که معتقدم ارزش زمان محدود من روی این زمین را دارند؟»

و هنگامی که آنها به پاسخی رسیدند می توانند بپذیرند - هنگامی که زندگی خود را صادقانه و صادقانه بررسی کردند - می توانند بگویند که زندگی معناداری دارند.

- "کسی که پافشاری می کند، فردی هدفمند است." – لائوتسه حکیم چینی قرن 6 ام ، تائو ته چینگ

داستان های مرتبط از Hackspirit:

لائوتسه شبیه وودلینگ است که می‌گوید اهدافی که برای تعقیب انتخاب می‌کنید برای شناسایی معنای زندگی‌تان بی‌اهمیت هستند.

با این حال، او موافق نیست که برای یافتن هدف باید در مورد پیگیری های آنها فکر کرد. در عوض، باید به سادگی با آگاهی از وجود آنها زندگی کرد.

لائوتسه به رمز و راز هستی اعتقاد داشت. تمام طبیعت بخشی از "راه" است و "راه" را نمی توان درک کرد.

کافی است از آن و نقش خود در آن آگاه باشیم و با اذعان به اینکه بخشی از یک کل بزرگتر هستیم زندگی کنیم.

از طریق این آگاهی، ما متوجه می شویم که زندگی ذاتاً معنادار است - این مهم است زیرا وجود ما واحد واحدی از یک کل بزرگتر وجود جهانی است.

ما با زنده بودن به عنوان بخشی از جهان نفس می کشیم و همین برای معنا بخشیدن به زندگی ما کافی است.

همچنین ببینید: اصلاح ازدواج (2023): آیا ارزشش را دارد؟ حکم من

5 اشتباهی که هنگام کشف هدف باید از آن اجتناب کنیدزندگی شما

1. دنبال کردن مسیر یک نفر

وقتی می بینید که از زندگی شخصی الهام گرفته اید، وسوسه انگیز است که تمام کارهایی که او انجام داده اند را برای تلاش و تکرار نتایج کپی کنید. شاید شما خود را در چهره ای الهام بخش می بینید زیرا پیشینه یکسانی دارید، با چالش های مشابهی روبرو هستید و آرزوی اهداف یکسانی دارید.

با این حال، باید به خاطر داشته باشید که، مهم نیست که چقدر زندگی شما شبیه به هم باشد، تفاوت های ظریف کمی وجود دارد که می تواند به شدت روند زندگی دو نفر را تغییر دهد. دنبال کردن دقیقاً همان مسیر این شخص تضمین نمی کند که در همان مکان قرار بگیرید.

از موفقیت یک نفر الهام بگیرید، اما آن را به عنوان یک کتاب راهنما در مورد چگونگی زندگی از ابتدا تا انتها تلقی نکنید.

2. تمرکز بر موفقیت شخصی

یافتن هدف زندگی شما یک سفر شخصی است. با این حال، به این معنی نیست که انفرادی است. وقتی در مورد یافتن هدف خود صحبت می کنیم، در واقع تقابل بین شما و افراد دیگر است.

هیچ راهی بهتر از درک تأثیر شما بر مردم و دنیای اطراف شما برای درک ماهیت واقعی شما وجود ندارد.

مهارت‌هایی که توسعه می‌دهید و دستاوردهایی که دارید همه متعلق به شما هستند، اما چیزی که واقعاً آنها را به یک هدف روشن تبدیل می‌کند این است که چگونه در زندگی واقعی ترجمه می‌شوند.

آیا می توانید از منابع، مهارت های منحصر به فرد و مزایای خود برای تبدیل جهان به مکانی بهتر استفاده کنید؟ آیا تو

Irene Robinson

ایرنه رابینسون یک مربی باتجربه روابط با بیش از 10 سال تجربه است. اشتیاق او برای کمک به مردم در مسیریابی در پیچیدگی های روابط، او را به دنبال حرفه ای در زمینه مشاوره سوق داد، جایی که او به زودی استعداد خود را برای مشاوره عملی و در دسترس رابطه کشف کرد. آیرین معتقد است که روابط سنگ بنای یک زندگی رضایت بخش است و تلاش می کند تا مشتریانش را با ابزارهایی که برای غلبه بر چالش ها و رسیدن به شادی پایدار نیاز دارند، توانمند کند. وبلاگ او انعکاسی از تخصص و بینش او است و به افراد و زوج های بی شماری کمک کرده تا راه خود را در زمان های سخت پیدا کنند. هنگامی که او مربیگری یا نویسندگی نمی کند، می توان ایرنه را در حال لذت بردن از فضای باز با خانواده و دوستانش یافت.