فهرست مطالب
هیچ چیز ناامید کننده تر از این نیست که احساس کنید همه چیزهایی را که باید بگویید گفته اید، اما به دلایلی، شخصی که با او صحبت می کنید هنوز دیدگاه شما را درک نمی کند.
احساس می کند مثل کوبیدن سرت به دیواری آجری که رهایش نمی کند. شما نمی دانید چه کار دیگری انجام دهید، زیرا قبلاً تمام تلاش خود را برای متقاعد کردن آنها انجام داده اید. اما قطعاً غیرممکن نیست.
اغلب، مشکل در بحثی نیست که شما انجام می دهید، بلکه در نحوه انجام آن است.
در اینجا 8 کاری وجود دارد که وقتی کسی باید انجام دهید شما را درک نمی کند:
1) از خود بپرسید: آیا می دانید چه می خواهید بگویید؟ با منطق و عقلانیت، زیرا در مورد آنچه واقعاً نیاز به گفتن دارید، کمتر می شود، و بیشتر در مورد گفتن هر چه که می توانید سریعتر می شود.
اما قبل از اینکه فکر کنید شریک یا دوست یا هرکسی شما فقط عمداً از گفتن خودداری می کند. دیدگاه خود را درک کنید، از خود بپرسید: آیا واقعاً می دانید چه می خواهید بگویید؟
اگر یک گام از بحث عقب نشینی کنید و آنچه را که گفته اید (در مقابل آنچه می خواهید بگویید) ارزیابی کنید. ممکن است متوجه شوید که در واقع به اصل موضوع خود نرسیده اید.
شاید متوجه شده باشیددر انبوه کلمات خود پیچیده شده اید، و اکنون احساسات بیشتر از منطق واقعی از دهان شما بیرون می آید.
پس در مورد آن فکر کنید: واقعاً می خواهید با این بحث چه کاری انجام دهید؟
0>زمان و توجه شخص دیگری را بدیهی نگیرید - مطمئن شوید که در واقع آنچه را که می خواهید بگویید، به جای آنچه که بحث از شما بیرون می کشد، می گویید.
2) اگر می خواهید بفهمید. 'در حال صحبت با فرد مناسب هستید
این بسیار ناامید کننده است که احساس کنید تمام نکات خود را بیان کرده اید و دقیقاً آنچه را که باید گفته شود، گفته اید، اما شریک شما در این بحث هنوز با این موضوع موافق نیست. آنچه شما می گویید.
اما باید به خاطر داشته باشید - برای اینکه یک بحث برای هر دو طرف مثمر ثمر باشد، باید علاقه واقعی برای شرکت در بحث از طرفین وجود داشته باشد.
این بدان معنی است که شاید دلیل ادامه سوء تفاهم این نیست که شما در بیان نکات خود کوتاهی می کنید، بلکه این است که شخصی که با او صحبت می کنید واقعاً در وهله اول نمی تواند صدای شما را بشنود.
آنها ممکن است واقعاً علاقه ای به دستیابی به یک راه حل مناسب و در معرض خطر با شما نداشته باشند. درعوض، آنها ممکن است اینجا باشند تا شما را ناامید کنند، آزارتان دهند، و باعث شوند که احساس بدتری نسبت به قبل داشته باشید.
بنابراین از مشاجره فاصله بگیرید و سعی کنید بفهمید که آیا این شخص واقعاً صادق است یا خیر. این بحث یا صرفاً به دلایل خودخواهانه در آن وجود دارد.
3)از آغاز واقعی شروع کنید
ارتباطات عبارت است از به اشتراک گذاشتن واقعی آنچه در ذهن خود دارید.
اما چیزی که بسیاری از مردم در ارتباط کامل با مشکل مواجه می شوند، تشخیص تفاوت بین آنچه که گفته اند و آنچه که در ذهن دارند، می باشد. چیزی که آنها نگفته اند اما در ذهن آنها وجود دارد.
وقتی بحثی را با شخص دیگری شروع می کنید، باید از این نقطه شروع کنید که "من نمی دانم آنها چه می دانند، و نباید تصور کنم که آنها چیزی را که من نگفتهام میدانند.»
همچنین ببینید: اگر این 10 ویژگی را دارید، یک فرد نجیب با صداقت واقعی هستیدشاید احساس ناامیدی داشته باشید که انگار همه چیز را به این شخص گفتهاید، اما به نظر میرسد که او هنوز از درک منظور شما فاصله دارد.
اما حقیقت می تواند این باشد که شما به سختی بخشی از داستان را برای آنها توضیح داده اید، بنابراین آنها چگونه می توانند احساس شما را احساس کنند - و در نهایت با شما موافق هستند - اگر همه حقایق را نمی دانند؟
بنابراین به عقب حلقه بزنید، فرضیات خود را رها کنید و از ابتدای واقعی شروع کنید. به آنها اجازه دهید همه چیز را بدانند.
4) درک کنید که چرا نیاز دارید دیگران شما را درک کنند
قبل از اینکه در گودال آزار و اذیت بیفتید زیرا به نظر می رسد هیچ کس در اطراف شما شما را درک نمی کند، این سوال حیاتی را از خود بپرسید: چرا دقیقاً به دیگران نیاز دارید که شما را درک کنند؟
«نیاز» درون شما چیست که باید ارضا شود؟
آیا واقعاً مهم است که شریک زندگی شما، مادر یا پدرتان ، دوست شما، باید شما را در این مورد خاص درک کند؟
نقش آنها در این مورد چیستمکالمه؟
آیا واقعاً چیزی است که باید حل شود، یا می توانید بدون رسیدن به آن راه حل به راه خود ادامه دهید؟
مواقعی وجود دارد که ما فقط باید یک نفس عمیق بکشیم و متوجه باشید که حتی افرادی که برای ما مهم هستند همیشه با ما موافق نیستند یا ما را درک نمی کنند.
شاید شما نیاز به تایید، تایید، پشتیبانی، ارتباط یا هر چیز دیگری از این شخص داشته باشید. اگر آنها به سادگی این کار را نمی کنند، باید یاد بگیرید که چگونه رها کنید و بدون خصومت پیش بروید.
داستان های مرتبط از Hackspirit:
5) جلوگیری از درک شما توسط دیگران
وقتی شخصی که دوستش دارید شما را در مورد چیزی که برای شما مهم است درک نمی کند، ممکن است این یک عمل نهایی خیانت به نظر برسد.
شما می توانید از این موضوع احساس انزجار کنید. این واقعیت که آنها در مورد این موضوع که برای شما بسیار مهم است با شما مخالف هستند، و این می تواند رابطه شما را به سمت جلو لکه دار کند، تا زمانی که در نهایت راه حلی پیدا کنید (که ممکن است هرگز رخ ندهد).
اما مشکل این است که نه همیشه دیگران.
گاهی اوقات مشکل ممکن است این باشد که شما نیز شرایط خود را درک نمی کنید.
از خود بپرسید – چرا این شخص مرا درک نمی کند؟
چرا آیا آنها اینقدر غیرممکن میدانند که به سادگی با من موافقت کنند، و این کار را برای هر دوی ما آسان میکند؟ گذشته آنهاکه به آنها دیدگاه بسیار متفاوتی داد؟
آیا چیزی وجود دارد که ممکن است ندیده باشید - چیزی که به آن فکر نکرده اید یا در نظر نگرفته اید - برای آنها به همان اندازه که برای شما معنی دارد؟
6) اجازه ندهید نظر شما نمایانگر منیت شما باشد
اینکه یکی از عزیزان با شما موافق نیست می تواند یک حمله شخصی باشد.
زیرا در پایان روز اینطور نیست. فقط یک اختلاف نظر در نظر شما؛ این یک اختلاف بر سر باورها و ارزشهای شماست، که در نهایت به معنای اختلاف نظر در مورد نحوه زندگیتان است.
و اگر اجازه دهید این افکار چروک شوند، همه اینها به نفس شما بازمیگردد.
نظرات و منیت شما نباید با هم جمع شوند. اجازه ندهید انتقاد یا بازخورد نه چندان مثبت، نفس شما را خدشه دار کند.
افراد اجازه دارند با شما مخالفت کنند در حالی که هنوز بهترین دوست شما، شریک عاشقانه شما، و خانواده شما هستند.
یک بار. شما شروع به درگیر کردن نفس خود می کنید، کنترل تمام هدف اصلی بحث را از دست می دهید.
7) اجازه ندهید احساسات بر کلمات شما تأثیر بگذارد
اگر همه ما استاد رواقی بودیم، وجود داشت. چیزی به عنوان یک بحث غیرمنطقی یا تند نباشید، زیرا همه ما می دانیم که چگونه احساسات خود را قبل از مشارکت در بحث پردازش کنیم.
متاسفانه، اینطور نیست. بسیاری از ما تا حدی با جدا کردن احساسات خود از منطق خود مبارزه می کنیم. پس از همه، ما فقط یک انسان هستیم.
پس وقتی احساس می کنید که یک بحث استبه نقطه ای رسیده است که می خواهید موهایتان را کنده کنید، خیلی از مرزهای احساسی فراتر رفته اید.
در این مرحله، چه متوجه شوید یا نه، این امر اجتناب ناپذیر است که مشاجرات شما و شما احساسات عمیقاً در هم تنیده هستند و شما دیگر قادر نیستید افکار خود را به طور منطقی و بدون گفتن چیزی غیرضروری توضیح دهید.
چون این موضوع صدمه زدن به طرف مقابل نیست، درست است؟
این در مورد برقراری ارتباط است و این بدان معناست که نه تنها رفتار خود را کنترل کنید، بلکه همچنین مطمئن شوید که شریک زندگی خود پشت میز میماند.
اگر به او توهین کنید، به او فحش دهید یا اصلاً چیزی بگویید تا احساس کند مورد حمله قرار گرفته است، او را از خود دور میکنید. یک نقطه تلاش برای درک شما، و به سمت نقطه حمله به شما در پاسخ.
8) به مکالمه فعلی بچسبید
نکته وحشتناک در مورد بحث این است که چگونه به راحتی حمل می شود دور.
مکالمه شما با این شخص - چه شریک زندگی شما، یک دوست، یکی از اقوام یا هر کسی غیر از یک غریبه کاملاً غریبه باشد - بالاخره در خلأ کامل انجام نمی شود. شما دو تا به نحوی یکدیگر را می شناسید و همیشه تاریخچه ای وجود خواهد داشت، احتمالاً هم خوب و هم بد، بین شما دو نفر.
وقتی شخصی با وجود تمام تلاش های منطقی و منطقی شما برای متقاعد کردن آنها با شما مخالف است. در غیر این صورت، اساساً متوجه میشوید که به دو مسیر خیره شدهاید: یا تسلیم میشوید و میپذیرید که آنها این کار را نمیکنندموافقت کنید، یا شروع به استفاده از ابزارهای منطقی و منطقی کمتری می کنید تا آنها را در کنار خود قرار دهید. تاریخچه بین شما و این شخص.
شما در نهایت چمدانی را که با یکدیگر دارید مطرح می کنید و جملاتی مانند «اما وقتی این کار را کردید یا گفتید چطور؟» می گویید تا آنها را متقاعد کنید که ریاکارانه رفتار کنید.
اگرچه این می تواند وسوسه انگیز باشد، اما فقط باعث ایجاد رنجش می شود.
همچنین ببینید: 9 چیزی که وقتی یک مرد از تماس چشمی با یک زن اجتناب می کند به این معنی استبه موضوع پایبند باشید، زیرا اگر نظر شما واقعاً ارزش موافقت با آن را دارد، پس نیازی به مخالفت ندارید. در گذشته شخصی برای پیروزی در بحث.