"من از شوهرم متنفرم" - 12 دلیل برای اینکه چرا (و چگونه به جلو برویم)

Irene Robinson 18-10-2023
Irene Robinson

روابط هرگز آسان نیستند و حتی قوی‌ترین ازدواج‌ها نیز می‌توانند طعمه بدبختی شوند.

آن پروانه‌های موجود در شکم شما می‌توانند به چاله‌ای بی‌پایان از اضطراب تبدیل شوند و هر تعاملی را که با شوهرتان دارید، خفه کنند.

قبل از اینکه متوجه شوید، متقاعد شده‌اید که این احساس سوزشی که نسبت به همسرتان دارید دیگر عشق نیست، بلکه نفرت است.

بیشتر اوقات، زنان همیشه نمی‌دانند که چگونه چنین چیزی وجود دارد. خالص می تواند به چیزی بسیار تحقیرآمیز تبدیل شود.

اما یادگیری متنفر بودن از شوهرتان، دقیقاً مانند عاشق شدن، بر اساس تعاملات گذشته، عمدی یا غیر آن، بنا شده است.

در اینجا چند دلیل وجود دارد که چرا احساس می کنید. به این ترتیب نسبت به شوهرتان، و آنچه که می توانید برای نجات ازدواج انجام دهید:

1) دیگر هیچ چیز جدیدی در زندگی شما وجود ندارد

مشکل: یکی از مهمترین مشکلات دلایل رایجی که باعث می شود همسران شروع به متنفر شدن از یکدیگر کنند این است که آنها کسل کننده بودن زندگی خود را با یکدیگر مرتبط می کنند.

شما 5، 10، 15 سال است که ازدواج کرده اید، و به نظر می رسد بخشی از زندگی شماست که در آن زندگی می کنید. تجربه چیزهای جدید به پایان رسیده است.

همه چیز به یک روال تبدیل شده است، و در حالی که ممکن است بخواهید کاری در مورد آن انجام دهید، از شریک زندگی خود متنفرید زیرا به نظر می رسد که او کاملا از این وجود خسته کننده و بی ادبانه راضی است.

بدترین چیز؟

شما به خاطر نمی آورید که عاشق چنین مرد معمولی و خسته کننده ای شده باشید.

چه کاری می توانید انجام دهید: در مورد آن با او صحبت کنید . در مورد خود صادق باشیدرابطه.

10) او با اعتیادی دست و پنجه نرم می کند که سعی نمی کند آن را برطرف کند

مشکل: شما همیشه می دانستید که چیزی "کاملاً درست" نیست .

همه آن نوشیدنی‌های اوایل بعدازظهر یا آن شب‌های آخر تماشای سایت‌های شرط‌بندی از ناراحتی‌های کوچک به معامله‌گرانی تبدیل شده‌اند.

وقتی به شوهرتان نگاه می‌کنید، دیگر متوجه نمی‌شوید مردی که شما ازدواج کرده اید.

اولویت های او تغییر کرده است و به نظر می رسد که شما دائماً در حال مذاکره برای صلح یا سلامت عقل هستید. شاید او برای مقابله با استرس های زندگی روزمره اعتیاد دیوانه کننده ای به خرج کردن پیدا کرده است.

بدون توجه به شرایط، شما دیگر احساس نمی کنید که نیمی از رابطه مساوی هستید، بلکه یک عصا در تلاش برای حمایت از یک ازدواج رو به مرگ هستید، زیرا او می تواند دیگر تکانه های او را کنترل نکنید.

چه می توانید انجام دهید: با او روراست باشید و به او بگویید که برای همسرش، شریک برابر، و نه یک مراقب، ثبت نام کرده اید.

گاهی اوقات ازدواج‌ها کمتر در مورد دادن و گرفتن و بیشتر در مورد بدیهی گرفتن یکدیگر می‌شوند.

اگر احساس می‌کنید شوهرتان وزن خود را بالا نمی‌کشد یا به اندازه کافی تلاش نمی‌کند، در تقاضای خود تردید نکنید. بیشتر.

در پایان روز، این ازدواج شما نیز هست. اعمال او بر هر دوی شما تأثیر می گذارد و این منصفانه است که بخواهید بیشتر از این رابطه مطالبه کنید.

11) احساس می کنید که او از شما حمایت کرده است.پتانسیل واقعی

مشکل: شما به سالها قبل از ملاقات با همسرتان نگاه می کنید و نمی توانید از خود فکر کنید که اگر به مسیر دیگری می رفتید چقدر زندگی شما بهتر می شد.

شما در آینه به خود نگاه می کنید و دیگر فردی را که قبلا بوده اید نمی بینید. ناگهان فردیت شما دیگر قاطعانه و کامل به نظر نمی رسد.

آنچه که هستید یک همسر است - پوسته ای از آنچه زمانی بودید، هویتی که به ناچار در حلقه هویت شوهرتان قرار می گیرد.

گاهی اوقات، شما متقاعد شده‌اید که شوهرتان هر پتانسیلی را که در اختیار داشتید را کنار گذاشته است و دردسرهای زندگی زناشویی شما را کاملاً از هویت شما سلب کرده است.

شاید به دلیل کارهای خانگی دیگر برای خودتان وقت ندارید، شاید شوهرتان فعالانه شما را از تعقیب علایق خود منصرف می کند.

در هر صورت، شوهر شما منبع ناامیدی شما شده است، دلیل اینکه شما دیگر آن شخصی که قبلا بودید نیستید.

چه کاری می توانید انجام دهید: سعی کنید با شوهرتان به سازش برسید تا ببینید آیا می توانید زمان بیشتری را برای «شما» صرف کنید.

اگر شوهرتان واقعاً به رفاه شما اهمیت می دهد، او از درخواست شما حمایت می کند و نیازهای شما را بیشتر درک می کند. اگر نه، پس شاید او بهترین شریک برای شما نباشد.

12) شما تفاوت های بزرگی دارید که هرگز به آنها توجه نکردید

مشکل: از نظر فرهنگی، معنوی، اخلاقی - همه ما ارزش هایی را در سیستم های خود جاسازی کرده ایم که بخشی از آن هستندچه کسی هستیم.

مهم نیست چقدر منعطف باشید، سازش در این ارزش‌ها همیشه خیانت به خود است، و هر چه بیشتر در مورد آنچه به آن اعتقاد داریم سازش کنیم، کمتر می‌توانیم به آن احترام بگذاریم و ما را دوست بداریم.

اگر شریک زندگی تان این احساس را در شما ایجاد می کند، به راحتی می تواند شما را به مسیری سوق دهد که از او متنفر باشید.

شاید شما بچه می خواهید و او نمی خواهد. شاید او می‌خواهد امور مالی را تقسیم کند و شما فکر می‌کنید باید تقسیم شود. شاید او نمی‌خواهد به فرزندان شما دین بیاموزد، اما شما این کار را می‌کنید.

به هر دلیلی، مسائل بزرگی بین شما و شوهرتان وجود دارد که هر دوی شما فکر می‌کردید از آن چشم‌پوشی کنید تا جایی که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت. طولانی تر است.

متأسفانه، با «گذر از آن پل وقتی به آنجا رسیدید»، در نهایت چندین سال از زندگی خود را روی فردی با ارزش های کاملاً بیگانه با ارزش های خود سرمایه گذاری کردید.

و اینطور نیست. نمی‌دانید که می‌توانید آن را تحمل کنید یا نه.

چه کاری می‌توانید انجام دهید: مسئله‌ای مانند این ممکن است چیزی باشد که شما و شوهرتان قبلاً هزاران بحث درباره آن داشته‌اید.

اگر هیچ یک از شما مایل به تسلیم شدن یا تطبیق با شریک زندگی خود نیستید، ممکن است این دیوار دیگری باشد که به سادگی نمی توان بر آن غلبه کرد.

شما باید از خود بپرسید که آیا مایلید یکی از باورهای خود را تغییر دهید. به خاطر ازدواجتان.

آیا ازدواج شما ارزش جنگیدن را دارد؟

هیچ ازدواجی کامل نیست.

در یک نقطه یا آن زمان، حتی قوی ترین روابطشکسته می شود، صرفاً به این دلیل که عشق آنقدر که ما دوست داریم بی قید و شرط نیست.

از خود بپرسید آیا ازدواج ارزش جنگیدن دارد؟

اگر پاسخ شما مثبت است، می توانید با تلاش شروع کنید. نکاتی که در این مقاله به اشتراک گذاشتیم.

کتاب الکترونیکی رایگان: کتابچه راهنمای تعمیرات ازدواج

فقط به این دلیل که ازدواج مشکلاتی دارد به این معنی نیست که شما در حال حرکت هستید برای طلاق.

کلید این است که هم اکنون برای تغییر اوضاع قبل از بدتر شدن اوضاع اقدام کنید.

اگر می خواهید استراتژی های عملی برای بهبود چشمگیر ازدواج خود داشته باشید، کتاب الکترونیکی رایگان ما را در اینجا بررسی کنید.

ما از این کتاب یک هدف داریم: کمک به شما در اصلاح ازدواجتان.

این هم پیوندی به کتاب الکترونیکی رایگان دوباره

آیا یک مربی روابط هم می تواند به شما کمک کند؟

اگر توصیه خاصی در مورد وضعیت خود می خواهید، صحبت با یک مربی رابطه می تواند بسیار مفید باشد.

من این را از تجربه شخصی می دانم...

چند ماه پیش، من زمانی که در رابطه‌ام دچار مشکل شدم، با قهرمان رابطه تماس گرفتم. پس از مدت‌ها غرق شدن در افکارم، آنها بینشی منحصر به فرد از پویایی رابطه‌ام و چگونگی برگرداندن آن به مسیر اصلی به من دادند.

اگر قبلاً نام Relationship Hero را نشنیده‌اید، این یک موضوع است. سایتی که در آن مربیان روابط بسیار آموزش دیده به افراد کمک می کنند تا در موقعیت های عاشقانه پیچیده و دشوار بگذرانند.

فقط در چند دقیقه می توانید با یک مربی رابطه معتبر ارتباط برقرار کنید و توصیه های متناسب با آنها را دریافت کنید.وضعیت شما.

من از اینکه مربی من چقدر مهربان، همدل و واقعاً کمک کننده بود متحیر شدم.

در مسابقه رایگان اینجا شرکت کنید تا با مربی مناسب شما مطابقت داشته باشد.

احساسات خود را به طور جدی در مورد نارضایتی خود از وضعیت موجود صحبت کنید.

اگر او از روال زندگی مشترک شما کاملاً راضی است، ممکن است اصلاً ناامیدی شما را درک نکند، و شما نمی توانید فقط منتظر بمانید. تا او راهنمایی های شما را دریافت کند.

همچنین می توانید بدون او چیزهای جدیدی را به زندگی خود (یا زندگی مشترک خود) وارد کنید.

به سفر بروید، به کلاس جدیدی بپیوندید، شروع به رفتن کنید. آخر هفته ها بیرون می آیند، و اگر او شما را دوست دارد، سعی می کند فقط برای اینکه با شما باشد، درگیر شود.

2) معنی سازش را فراموش کرده اید

مشکل : زمانی که شما و همسرتان جوان و سرحال بودید، همیشه احساسات یکدیگر را در نظر می‌گرفتید.

زمانی که شما دو نفر با هم بودید، عشق آشکاری در هوا وجود داشت، زیرا به همدیگر اهمیت می‌دادید - خواسته‌های یکدیگر. و نیازها، افکار و نظرات.

اما این روزها احساس می‌شود که او نمی‌توانست به آنچه واقعاً می‌خواهید اهمیتی بدهد، و شاید در واکنش، شما نیز به همان شیوه با او رفتار کنید.

وقتی دو چیز متفاوت می خواهید، هر دو فقط بوق می زنید و می جنگید تا زمانی که کسی تسلیم شود.

چه کاری می توانید انجام دهید: از کوچک شروع کنید. به یاد داشته باشید که کار آسانی نخواهد بود، زیرا شکاف بین شما و شوهرتان در طول سال ها بیشتر شده است.

بنابراین ساختن این پل بین شما و مردتان باید با چیزهای کوچک شروع شود، و باید از جایی شروع کنید که هر دوی شما بپذیرید که می خواهید بسازیدهمدیگر را خوشحال کنید.

بدون نیاز درونی برای ایجاد شادی در شریک زندگی خود، شما هرگز واقعاً نمی خواهید نیازهای خود را برای نیازهای او به خطر بیندازید.

3) او از مراقبت از خود دست کشید

مشکل: دوست داشتن کسی که خود را رها می کند سخت است.

این بدان معنا نیست که عشق سطحی است و شما فقط به خاطر ظاهرش با او ازدواج کرده اید، بلکه به خاطر جنسی و جسمی اش ازدواج کرده اید. جذابیت یک نیاز بسیار انسانی است.

بدون این جذابیت، دوست نداشتن شوهرتان بسیار ساده تر است، نه تنها به این دلیل که او دیگر جذاب نیست، بلکه به این دلیل که به نظر می رسد برای او اهمیتی نمی دهد که دیگر جذاب نیست. جذاب است.

و این به هر مشکل دیگری که ممکن است با او داشته باشید، می افزاید.

احترام به کسی که به نظر می رسد به اندازه کافی برای مراقبت از ظاهر و سلامتی خود احترام قائل نیست غیرممکن است. .

و اگر نمی توانید به او احترام بگذارید، چگونه می خواهید او را دوست داشته باشید؟

چه کاری می توانید انجام دهید: مانند بسیاری از نکات اینجا صداقت بهترین سیاست است.

از اینکه به او بگویید چه احساسی دارید نترسید - که می خواهید با کسی باشید که از بدن او مراقبت می کند و خود را با شرایط سلامتی قابل اجتناب آزار نمی دهد.

اگر او مایل به انجام این کار است، به او کمکی به رژیم غذایی و ایجاد یک برنامه ورزشی منظم بدهید.

در حالی که این موضوع قطعاً می تواند یک موضوع حساس باشد، باید به او بفهمانید که زندگی خود را در نظر می گیرید. یک موضوع حساس نیز هست و نکته اصلی این استشما نمی خواهید زندگی خود را با کسی بگذرانید که نمی توانید آن را برهنه ببینید.

4) شما با یک خودشیفته هستید که خود را بر هر چیز دیگری اولویت می دهد

مشکل: خیلی از ما بدون اینکه متوجه باشیم به خودشیفته ها می رسیم، و این ممکن است برای شما اتفاق افتاده باشد.

شاید شوهر شما همیشه کمی بیهوده و خود شیفته بود، اما در آن زمان این اتفاق افتاد. آنقدرها هم کار بزرگی نبود.

به هر حال، شما می توانید خواسته ها و نیازهای خود را برای او به خطر بیندازید، صرفاً به این دلیل که شادی یک رابطه آرام و هماهنگ را بر اختلافات مداوم بر چیزهای بی معنی ترجیح می دهید.

اما شما مثل گذشته جوان نیستید و متوجه شده اید که برای زندگی خود چیزی بیشتر از "زن بله" بودن برای او می خواهید.

شما اکنون خواسته های خودشیفته او را می بینید. بیش از هر زمان دیگری، و پس از سال‌ها بازی کردن، غیرممکن به نظر می‌رسد که او هرگز تغییر کند. این یکی از آنهاست.

اگر واقعاً با یک خودشیفته ازدواج کرده اید، پس با کسی هستید که یک عمر را صرف دستکاری مردم برای نیازهای خود کرده است.

مشکل؟

شاید شما به این دلیل گرفتار شده باشید که ممکن است دقیقاً تیپ شخصیتی فداکاری داشته باشید که به شما امکان می دهد برای شادی کسی که دوستش دارید تضعیف شوید.

در واقع، این یک مشکل رایج است. برای همدلی «همدلی» که برعکس استخودشیفته ها.

در حالی که افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته همدلی ندارند و نیاز به تحسین دارند، همدلان با احساسات آنها هماهنگی بالایی دارند.

به دلیل این نیروهای متضاد در کار، خودشیفته ها و همدل ها تمایل دارند یکدیگر را جذب کنند.

وقتی در چنین موقعیتی قرار گرفتید، باید واقعاً متوقف شوید و فکر کنید.

از خود بپرسید: آیا او واقعاً خودشیفته است و آیا با او روبرو شده اید. در مورد آن؟

شما سالها با او بودید. شما باید بیش از هر کس دیگری بدانید که آیا او قادر به تغییر است یا خیر.

و اگر او قادر به تغییر نیست، باید به طور جدی گزینه ادامه زندگی خود را در نظر بگیرید، بدون توجه به آنچه می گوید از او جدا شوید و فرار کنید. این زندگی پر از دستکاری و آزار عاطفی به اندازه ای است که همسران را وادار به مخالفت با یکدیگر کنید.

وقتی تحمل زندگی بیش از حد می شود، حتی حضور شخصی که دوستش دارید مانند یک مزاحم احساس می شود.

بدون تقصیر خودتان، کارهای کوچکی که همسرتان انجام می‌دهد آزاردهنده می‌شوند.

وزنی که از محل کار، روابط دیگرتان به دوش می‌کشید، یا فقط مسئولیت‌هایی که متحمل می‌شوید، در نهایت انعطاف‌پذیری و صبر شما را از بین می‌برد.

و چه کسی جز همسرتان از این عواقب رنج می برد؟

چه کاری می توانید انجام دهید: تمرینات تمرکز حواس را تمرین کنید. یک آستانه ذهنی بین عوامل استرس زا در محل کار و آرامشی که در خانه دارید ایجاد کنید.

آگاه باشید که زندگی خارج از ازدواج چگونه تعامل شما با همسرتان را رنگ می کند.

خیلی اوقات، زوج ها در نهایت به نتیجه می رسند. متقاعد شدن به اینکه آنها از یکدیگر ناراضی هستند، در حالی که واقعاً فقط در مورد همه چیزهای دیگر در زندگی شما استرس دارند.

اگر احساس ناراحتی می کنید، این موضوع را با همسر خود در میان بگذارید.

می توانید به جای اینکه به آنها اجازه دهید به تنهایی با ناراحتی های شما کنار بیایند، از طرف آنها درک و شفقت بخواهید.

به یاد داشته باشید: شما در یک تیم هستید و باید برای ایجاد این ازدواج با یکدیگر همکاری کنید. علیرغم استرس های بیرونی قوی تر است.

همچنین ببینید: 10 نشانه که شما شخصیت جالبی دارید و مردم دوست دارند با شما وقت بگذرانند

6) رابطه احساس برابری نمی کند

مشکل: در برخی از مراحل، بودن با همسرتان دیگر احساس نمی کند چیدمان مساوی.

شاید همیشه اینطور بوده و شما در آن زمان آنقدر سر به سر او بودید که نمی توانست آن را ببیند، یا شاید او به شخصیتی بازگشته است که شما را بدیهی می داند فقط به این دلیل که شما مدت زیادی است که با هم بوده‌ایم.

اما به هر دلیلی، او دیگر شما را مثل هم نمی‌بیند یا با شما رفتار نمی‌کند.

او فکر می‌کند که نظرات و تصمیماتش همیشه درست است و هر فکری که می‌کنید ممکن است فقط پیشنهادی است که او می تواند نادیده بگیرد.

داستان های مرتبط از Hackspirit:

    تصمیمات خانوادگی و تصمیمات زندگی همیشه هستندتحت اقتدار او در حالی که چیزهای "کوچک" را دریافت می کنید.

    چه کاری می توانید انجام دهید: خود را ابراز کنید و ببینید که او چگونه پاسخ می دهد. به او نشان دهید که از بودن آن نوع خانه‌دار آرامی که بسیاری از مردان فکر می‌کنند در میان زنان عادی است، خوشحال نیستید.

    به او یادآوری کنید که با یک زن قوی و باهوش ازدواج کرده است و سال‌ها این موضوع را تغییر نداده است. او فقط شما را اینطور نمی بیند.

    پس یک تصمیم مهم بگیرید و نقش فعال تری در فرآیند تصمیم گیری ایفا کنید، تا زمانی که نتواند شما را نادیده بگیرد و در نهایت هر بار به دنبال نظرات شما باشد.

    7) شما تصور ناکارآمدی از ازدواج دارید

    مشکل: در کودکی، احتمالاً در معرض روابط ضعیف بوده اید. داستان های خیانت به همسران یا همسران بدسرپرست به یکی از عناصر اصلی دوران کودکی شما تبدیل شد.

    در طول مسیر، این موضوع باعث شد که دیدگاهی ناکارآمد در مورد روابط داشته باشید.

    بدون هیچ اشاره ای به اینکه چه چیزی عادی است، رابطه سالم به نظر می رسد، شما به ناچار به این مثال ها روی آوردید و آنها درک شما از روابط را چارچوب بندی کردند.

    اکنون که متاهل هستید، به نظر نمی رسد که نمی توانید خواسته های همسرتان را با آنچه از ازدواج می دانید هماهنگ کنید.

    شما دائماً احساس می کنید تمام تلاش خود را می کنید و در عین حال کاملاً نمی دانید که او از رابطه چه می خواهد.

    چه کاری می توانید انجام دهید: نمی توانید تغییر دهید تاریخ و دوران کودکی خود را، اما می توانید با همسر خود برای بازسازی کار کنیدانتظارات شما در رابطه با ازدواج.

    کار با شریک زندگیتان به شما این امکان را می دهد که دیدگاه خود را در رابطه با ازدواج از دیدگاهی عینی بررسی کنید.

    با هم می توانید تعصبات و اعتقادات دوران کودکی خود را باز کنید و به آنها پی ببرید. یک خط پایه با هم که به طور خاص برای ازدواج شما کار می کند.

    نکته مهم این است که از محل دلسوزی به این موضوع نزدیک شوید. این را به‌عنوان زمینه‌ای خنثی در نظر بگیرید که در آن هر دوی شما می‌توانید آشکارا و با خیال راحت نظرات خود را ارائه کنید.

    همچنین ببینید: چرا من اینطوری هستم که هستم؟ 16 دلیل روانی

    8) او به‌طور بزرگی به شما آسیب رساند که نمی‌توانید ببخشید

    مشکل: گاهی اوقات این شرایط است، گاهی اوقات همسر شما. شاید همسرتان در گذشته کاری انجام داده باشد که شما به سادگی نمی توانید آن را ببخشید.

    در این برهه از زمان، شما متقاعد شده بودید که همه چیز به حالت عادی باز می گردد. تنها چیزی که نیاز داشتید زمان برای التیام همه زخم‌ها و ترمیم رابطه‌تان بود.

    شما احساس تعهد می‌کنید که تا الان باید همسرتان را می‌بخشیدید.

    در همین حال، می‌دانید که این نه اینکه چگونه روابط کار می کنند. عشق منبع محدودی است و برخی از عیوب مشکلاتی را ایجاد می‌کنند که قابل تعمیر نیستند.

    چه کاری می‌توانید انجام دهید: آن را مجبور نکنید. برخی از زخم ها یک شبه خوب نمی شوند. گاهی اوقات آنها تا چند ماه دیگر خوب نمی شوند و این کاملاً خوب است.

    اگر نمی توانید همسرتان را به خاطر کاری که انجام داده ببخشید، این احتمال وجود دارد که عذرخواهی را که فکر می کنید دریافت نکرده ایدسزاوار است.

    در این مرحله، می توانید با همسرتان صحبت کنید و بگویید که برای بخشیدن او مشکل دارید.

    اگر او قصد دارد رابطه را حفظ کند، هر کاری را انجام می دهد. قدرت آنها برای اطمینان از اینکه رابطه به حالت تعادل طبیعی می رسد.

    اگر بحث در مورد آن با همسرتان کمکی نمی کند، فقط باید با این واقعیت کنار بیایید که هنوز در حال بهبودی هستید، و این بسیار خوب.

    اجبار کردن یک قطعنامه قبل از اینکه به طور طبیعی به دست بیاید فقط می تواند بین شما دو نفر فاصله ایجاد کند.

    9) او به روش های کوچکی بدون اینکه بداند شما را آزار می دهد

    مشکل: هیچ راهی برای دور زدن آن وجود ندارد: شوهر شما یک احمق است. لازم نیست هر روز دعواهای بزرگی داشته باشید تا حس بیزاری نسبت به همسرتان ایجاد کنید.

    عادت او به این که هر کاری را که انجام می دهید برای خجالت کشیدن شما در مقابل دوستانتان انجام می دهید، انباشته شود.

    0>و بدتر از آن، به نظر می رسد که او از آن آگاه نیست یا حتی به اندازه کافی برای تغییر آن اهمیتی ندارد.

    قرار است شرکا از یکدیگر حمایت کنند. ما قرار است با آنها احساس امنیت کنیم، مهم نیست که چه باشد.

    اما اگر شوهر شما فردی است که باعث ناراحتی شما می شود و باعث می شود اعتماد به نفس خود را زیر سوال ببرید، به ناچار نسبت به آنها احساس بیگانگی می کنید.

    چه کاری می توانید انجام دهید: به او اجازه دهید بداند چه کاری انجام می دهد.

    اگر او از روی عادت این کار را انجام می دهد، به احتمال زیاد او واقعاً احساس شما را درک نمی کند یا نمی فهمد که چه کاری انجام می دهد. کلمات بر اعتماد به نفس شما و شما تأثیر می گذارد

    Irene Robinson

    ایرنه رابینسون یک مربی باتجربه روابط با بیش از 10 سال تجربه است. اشتیاق او برای کمک به مردم در مسیریابی در پیچیدگی های روابط، او را به دنبال حرفه ای در زمینه مشاوره سوق داد، جایی که او به زودی استعداد خود را برای مشاوره عملی و در دسترس رابطه کشف کرد. آیرین معتقد است که روابط سنگ بنای یک زندگی رضایت بخش است و تلاش می کند تا مشتریانش را با ابزارهایی که برای غلبه بر چالش ها و رسیدن به شادی پایدار نیاز دارند، توانمند کند. وبلاگ او انعکاسی از تخصص و بینش او است و به افراد و زوج های بی شماری کمک کرده تا راه خود را در زمان های سخت پیدا کنند. هنگامی که او مربیگری یا نویسندگی نمی کند، می توان ایرنه را در حال لذت بردن از فضای باز با خانواده و دوستانش یافت.