فهرست مطالب
چند وقت پیش، من یک مرد 31 ساله شلخته و چاق بودم. من هم مجرد بودم و دنبال عشق بودم. چیزی باید ارائه میداد.
عزت نفس من پایین بود، احساس میکردم در یک رابطه چیز کمی برای ارائه دارم، و اینکه برخی از زنان به سادگی از لیگ من خارج شدهاند. من به دخترانی که میدانستم برای من مناسب نیستند، رضایت دادم، زیرا اعتماد به نفس لازم برای تعقیب آنها را نداشتم.
با توجه به اینکه زنان فوقالعاده هستند، سبک زندگی من ابتدا چشمک زد. من عهد کردم که سلامتی خود را اصلاح کنم و شروع به ورزش منظم و انتخاب بهتر مواد غذایی کردم.
اگرچه روند کاهش وزن نظم و انضباط را به خود اختصاص داد و چند روز پس از ورزشگاه احساس خستگی کردم و آماده بودم که یک بیگ مک را بخورم. این فرمول ساده کار را نسبتاً سریع انجام داد.
من در نه ماه گذشته مقدار زیادی چربی بدن از دست داده ام. من همچنین عضله به دست آورده ام - رشد بدنی که قبلاً به اندازه چرخه قاعدگی زن برای من بیگانه بود.
در مقایسه با شانه های خمیده و شکم بزرگ سابقم، من دقیقاً یک تکه گوشت مرد خوشمزه نیستم. . با این حال، بالاخره می توانم کت تکی بپوشم با سرم بالا.
از تاریکی تا یک شکارگاه شاد
تلاش های عاشقانه من به عنوان یک مرد دارای اضافه وزن چیزی شبیه به این.
شب روی کاناپه دراز می کشیدم و بی علاقه روی Tinder تند می زدم. من به ندرت معاشرت می کردم. من زیاد ورزش نکردم و فقط نیمه کاره بودم. هیچ تلاشی برای ظاهر من انجام نشد - منلباسی که مثل شلوار لباس می پوشیدم و ریش های تکه تکه ام جنایتی علیه موهای صورت بود.
همچنین ببینید: جان و میسی بوچر چه کسانی هستند؟ هر آنچه که باید در مورد سازندگان Lifebook بدانیدنیازی به گفتن نیست، من زیاد قرار ملاقات نداشتم و زمانی که این کار را انجام دادم بدون قانع بود.
وقتی حرکت کردم به یک جزیره تایلندی رفتم تا در تجارت آنلاین خود کار کنم، هنوز کاملاً اضافه وزن و ناسالم بودم. شروع کردم به معاشرت با دختران بار و الکلی ها. اگرچه داشتن یک کیف پول به من این امکان را می داد که با دخترانی به راحتی آشنا شوم، اما دخترانی که ظاهر بهتری داشتند نیاز به قانع کردن داشتند (یا حداقل به آنها حق بیمه پرداخت می شد).
حتی دوست دختر تایلندی من در آن زمان که به نظر می رسید به جک پات رسیده است. با من و کیف پول بازم ("این بار برای کدام یک از اعضای خانواده پول پرداخت می کنم؟")، بی رحمانه به من خیانت کردند.
من شخص خوشحالی خاصی نبودم و مطمئناً اینطور هم نبود. زندگی تایید می کند که علاقه دختری را که به طور موثر به او حقوق می پرداختم از دست می دهم.
زمانی که در طول سفرم به سوی سلامتی شروع به هجوم کردم، به نظر می رسید که زنان به آن پاسخ مثبت می دادند. طبیعتاً من بین افزایش علاقه زنان و هیکل بهتر ارتباط برقرار کردم. پس از همه، زنان بسیار کم عمق هستند.
تیندر به یک شکارگاه شاد تبدیل شد. آشناهای زن در فیس بوک که تا حد زیادی من را نادیده گرفته بودند، شروع به لایک کردن عکسهای ماهیچهای کردند که بیخودی پست میکردم، و پیامهای لاستیک و ناخواسته برایم ارسال کردند. در کافیشاپها، زنان بسیار دوستانهتر میشدند.
همچنین ببینید: 18 دلیل برای بازگشت مردان هفته ها یا ماه ها بعدمهمتر از همه، با این حال، سلایق من نسبت به زنان بهتر شد. من شروع کردمخواستگاری خوش بین، تسخیر انواع جهان. همان زنانی که احساس می کردم به عنوان یک مرد چاق به آنها دسترسی ندارم.
یک زن خاص که اکنون دوست دختر من است، توجه من را به شدت جلب کرد. در زمانی که همدیگر را ملاقات کردیم، من هنوز از «سندرم مرد چاق» باقی مانده رنج می بردم. در نتیجه، من کاملاً در اطراف او نبودم.
وقتی او در ابتدا در برابر پیشرفتهای من مقاومت کرد، فکر کردم به این دلیل است که هنوز مقداری مسافت برای سفر برای به دست آوردن بدن بهتر وجود دارد. آهنگ سریع 5 ماهه، وقتی بالاخره به هم رسیدیم، متوجه شدم اصلاً این موضوع نبود.
دلیل واقعی تغییر شانس من با زنان
دلیل بیشتر شدن شانس با زنان پس از کاهش وزن، این فرضیه ای نبود که من سال ها به آن چسبیده بودم – اینکه زنان از مردان چاق خوششان نمی آید.
اگرچه از نظر زمانی بین کاهش وزن و من رابطه وجود داشت. زندگی عاشقانه رو به رشد، کاهش وزن فقط کاتالیزور برای چیزی بسیار بزرگتر بود - تغییر در احساسی که در مورد خودم داشتم.
وقتی وزنم را کاهش دادم، برای اولین بار بعد از مدتها خوشحال بودم، و بنابراین تبدیل به مردی شد که زنان واقعاً می خواستند در کنار او باشند. به عبارت دیگر، من اعتماد به نفس پیدا کردم.
به گفته دوست دخترم، من اکنون مرد جذاب تری هستم، فقط به این دلیل که اعتماد به نفس دارم. با تأمل در مورد اینکه چقدر پیشرفت کرده ام، می دانم که او درست می گوید، و اگر من در آن زمان به اندازه الان اعتماد به نفس داشتم، از همان ابتدا با هم بودیم.
بهترنسخه ای از خودم
داشتن اعتماد به نفس به من این آزادی را داد تا نسخه بهتری از خودم باشم. بخشهای دیگر من بهبود یافتهاند - یا حداقل شروع به انتقال معتبرتر به دیگران کردند.
داستانهای مرتبط از Hackspirit:
هرگز فرصتی را از دست نمیدهد برای شوخی کردن یا خندههای بیارزش، من به یک فرد شوختر تبدیل شدم، زیرا آرام بودم و تلاش زیادی برای جبران اضافه وزن نداشتم.
یک تغییر دیگر این بود که اجتماعیتر شدم. من شروع به شبکه سازی کردم، حتی از استعدادهای محلی برای کسب و کارم استفاده کردم. من با مردم در کافی شاپ ها صحبت می کردم زیرا واقعاً علاقه مند به صحبت با آنها بودم. برای کسانی که قبلاً من را میشناختند، این یک پیشرفت شگفتانگیز بود.
یک شباهت واضح بین بازاریابی یک کسبوکار و پیگیری موفقیتآمیز زنان وجود دارد.
یک کسبوکار باید خود را به مشتریان معرفی کند. برای انجام موفقیت آمیز این کار، آنها باید اعتماد خود را نشان دهند، ارزش ارائه دهند و در یک بازار شلوغ برجسته شوند.
برای مردان و زنان نیز همین امر. یک مرد باید خودش را مطرح کند و یک زن را متقاعد کند که ارزش جهش ایمانی را دارند که یک رابطه عاشقانه (یا حتی یک شبانه روز) همیشه شامل آن می شود. برای انجام این کار، اعتماد، ارزش و اطمینان اجزای کلیدی هستند.
همانطور که یک مشتری از طریق یک تجارت غیراصیل می بیند، من فکر می کنم که زنان از طریق من به عنوان یک مرد غیراصیل نگاه کرده اند.
حضور - شما فقط آن را داریدوقتی روی خودت متمرکز نیستی
اینکه در پوست خودم راحت تر باشم، به زنان (و هر کس دیگری که ملاقات کردم) چیز دیگری با ارزش را پیشنهاد دادم.
من خودم محور بودم. مرد چاق، مدام نگران این است که چگونه مرا درک می کنند. در نتیجه، من بی دست و پا بودم، کمتر خنده دار بودم و آنقدرها مثبت نبودم که بتوانم در اطراف باشم، صرفاً به این دلیل که مردی چاق بودم که به آن فکر می کردم.
بعد از کاهش وزن، کمتر روی کاستی هایم تمرکز کردم و بیشتر روی ویژگی های مثبت زنانی که من او را جلب کردم. شروع کردم به تایید و اعتباربخشی شوخ طبعی، دستاوردها و داستان های آنها به گونه ای که قبلا هرگز انجام نداده بودم.
این بیشتر درباره آنها و کمتر درباره من بود. از آنجایی که من باعث میشدم زنان احساس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند، جای تعجب نیست که آنها بیشتر از زمانی که من اضافه وزن داشتم و به درونم نگاه میکردم به سمت من جذب شدند.
یک درس ارزشمند
به عنوان یک مرد دارای اضافه وزن، من فکر می کرد که جهان علیه ما تبعیض قائل است، درست مانند آزاداندیشان کشورهای مسلمان. منظور من از دنیا، دختران زیباست، اما برای بسیاری از پسرها، دختران دنیا هستند. که آنها به اندازه مردان سطحی بودند و یک شریک جذاب را بیش از همه ویژگی های دیگر اولویت می دادند.
با این حال، من متوجه نشدم که غیرجذاب بودن از نظر بصری منجر به نقص های جدی تری در نحوه تعامل من با زنان می شود. من در اطراف آنها اطمینان نداشتم، و بنابراین آنها مجبور به خرج کردن نبودندوقت با من است.
من نمی توانم آنها را به خاطر این موضوع سرزنش کنم.
یک مرد چاق چگونه اعتماد به نفس پیدا می کند؟
برای ملاقات با زنان، مردان باید اعتماد به نفس داشته باشند.
از آنجایی که راه های زیادی برای پوست گربه وجود دارد، راه های زیادی نیز وجود دارد که یک مرد چاق می تواند اعتماد به نفس خود را افزایش دهد. با این حال، تنها یک راه برای من وجود داشت که اعتماد به نفس پیدا کنم.
می توانستم سعی کنم روی ویژگی های مثبت خود مانند شوخ طبعی تمرکز کنم و آنها را با جدیت به زنان نشان دهم. من مجبور نبودم به اندازه خودم به وزنم نگاه کنم، زیرا زنان احتمالاً به هر حال روی آن تمرکز نمی کردند. و یک اصلاح، ادکلن و پیراهن خوب - که من در برابر همه آنها مقاومت کردم - ضرری نداشت.
با این حال، همه آنها جایگزین های ضعیفی برای تناسب اندام و سالم بودن هستند. با توجه به اینکه سبک زندگی سالم چقدر به من احساس خوبی می دهد، نمی توان اعتماد به نفس فعلی خود را از طریق دیگری ایجاد کرد.
من اکنون خوش بین و پرانرژی از خواب بیدار می شوم، کسب و کار من عملکرد بهتری دارد زیرا در حال کار هستم. سخت تر و خلاقانه تر، و ورزش باعث آزاد شدن اندورفین (ماده شیمیایی شادی آور مغز) می شود که لعنتی اعتیاد آور است. همه اینها با اعتماد به نفس من در هم تنیده شده است.
بنابراین پس از اینکه از چاقی به تناسب اندام رسیدم، چه چیزی در مورد زنان یاد گرفتم؟ آنها به یک مرد اعتماد می کنند، نه یک هیکل مناسب. با این حال، حقیقت این است که من نمیتوانستم بدون یکی مطمئن باشم.
نسخهای از این مقاله در ابتدا در Art of Wellbeing ظاهر شد.