"من از همدل بودن متنفرم": 6 کاری که اگر این احساس را دارید می توانید انجام دهید

Irene Robinson 30-09-2023
Irene Robinson

اما صبر کنید، چرا کسی از همدردی بودن متنفر است؟

فقط افرادی که همدل نیستند چنین سوالی را می پرسند.

شما به خوبی می دانید که بودن با چه مشکلاتی پیش می آید. همدلانه.

فرار عاطفی مداوم، ناتوانی در خاموش کردن احساسات خود. ازدحام جمعیت تقریباً همیشه زیاد است – این لیست ادامه دارد.

شما تنها کسی نیستید که اغلب چنین احساسی دارید، و برای اینکه احساس کنید گاهی اوقات از بودن متنفر هستید بسیار معتبر هستید.

از آنجایی که خودم یک همدل هستم، اغلب به این فکر کرده ام که آیا می توان کاری برای رفع تمام جنبه های منفی انجام داد. زیرا، صادقانه بگویم، گاهی اوقات واقعاً از آن متنفرم.

خبر خوب این است که قطعاً کاری وجود دارد که می توان انجام داد. در این مقاله، من قصد دارم به شما کمک کنم نه تنها خود را به عنوان یک همدل بهتر درک کنید، بلکه نکات بسیار خوبی را نیز به شما ارائه دهم تا به شما در مقابله با جنبه های منفی بسیار رایج کمک کند.

این مقاله به شما کمک می کند فقط مشکلات ناشی از همدلی را مدیریت کنید، اما در واقع توانایی پیشرفت را به دست آورید.

بخش بزرگی از رسیدن به یک مکان سالم مستلزم کاتارسیس است.

ابتدا، ما به آن خواهیم پرداخت. 8 مشکل رایج سپس در مورد 6 روشی صحبت خواهیم کرد که می توانید به عنوان یک همدل با آن کنار بیایید.

در نهایت، مفهوم کاتارسیس را بررسی می کنیم: چیست، چگونه کمک می کند، و چگونه می توانید به آن دست یابید.

بنابراین، بیایید شروع کنیم. در اینجا 8 چیز وجود دارد که برای من سخت ترین چیز در مورد یک بودن استفقط مدام شهود نداشته باشید، بپرسید

وسوسه رنج کشیدن در سکوت و تکیه بر هدیه خود یک وسوسه قوی است.

می دانم که تمایل به "نادیده گرفتن" دارم. مردم زمانی که واقعاً بیشتر از آنچه که تصور می‌کنند با آنها ارتباط برقرار می‌کنم.

معمولاً وقتی «نادیده می‌گیرم» از قبل غرق شده‌ام و در ظرفیت هستم. آخرین کاری که می‌خواهم انجام دهم این است که این ارتباط را حتی بیشتر باز کنم.

اما نکته اینجاست. در واقع ممکن است کمک کند.

ما تمایل داریم به عنوان همدل فکر کنیم که شاید از قبل همه چیز را در مورد احساس یک شخص می دانیم. اما اگر در مورد آن از آنها بپرسید، ممکن است تعجب کنید.

یادگیری جزئیات داستان های افراد و چیزهایی که باعث شده آنها احساس خاصی داشته باشند، برای شما مفید خواهد بود. مطالعات نشان می‌دهد صحبت با غریبه‌ها برای همه خوب است، اما می‌تواند ابزار مفیدی برای همدلی‌ها باشد.

فقط خلق و خوی آن‌ها را قبول نکنید، در مورد آن با آنها صحبت کنید.

این کار باعث می‌شود به شما اطلاع دهد زیرا در معرض احساسات بیشتری قرار می گیرید. شما شروع به درک بهتر تمام ظرایف بی‌شماری احساسات افراد و چرایی آن خواهید کرد.

همچنین به آنها کمک می‌کند تا تجربیات خود را پردازش کنند. به احتمال زیاد، هر دوی شما با به اشتراک گذاشتن آن تجربه کمی خوشحال خواهید شد.

درک این که چرا یک نفر چنین احساسی دارد نیز به جدا کردن احساسات او از احساسات شما کمک می کند.

5) خودتان را مستقر کنید

Grounding یک ابزار درمانی بسیار موثر است که می تواند در انواع موقعیت ها توسط اکثر افراد مورد استفاده قرار گیرد.به تنظیم احساسات آنها کمک کنید.

برای همدلی ها، به جای اینکه به شما بچسبد و بر شما چیره شود، طوفان احساسات در اطراف شما بچرخد.

روی حضور 100% تمرکز کنید. چند نفس آرام بخش بکشید. یک شیء نزدیک را لمس کنید و به شدت روی آن تمرکز کنید.

اینها شما را از احساساتی که تهدید به غلبه بر شما هستند دور می کند. پایه گذاری کردن خود به شما کمک می کند تا احساسات خود و احساساتی را که از دیگران احساس می کنید، تنظیم کنید.

حتی می توانید تصور کنید که تمام این انرژی منفی را از طریق پاهای خود به زمین فشار می دهید. هل دادن آن از بدن، جدا کردن آن از خود، و رها کردن آن.

در اینجا 35 تکنیک عالی برای زمین گیر کردن خود آورده شده است.

6) حد و مرزها را تعیین کنید

این ممکن است یکی از سودمندترین و مهم ترین کارهایی باشد که می توانید به عنوان یک همدل برای خود انجام دهید.

خیلی آسان است که گم شوید، غرق شوید، و هیچ ایده ای برای انجام آن نداشته باشید. سردرگمی و آشفتگی زندگی در احساسات بسیاری از افراد دیگر می تواند انرژی کمی برای انجام کاری در مورد آن در شما باقی بگذارد.

به همین دلیل است که تعیین مرزها بسیار مهم است.

ما نمی توانیم روشی را که عواطف و احساسات دیگران را درک می کنیم، اصلاح کنیم. در واقع، اصلاً نباید چیزی باشد که فکر می‌کنیم باید «تعمیر» شود.

همدلی، علی‌رغم معایب آن، یک موهبت است، و چیزهای شگفت‌انگیز بی‌شماری از این‌گونه بودن به دست می‌آید. این را فراموش نکنید.

تنظیممرزها کار بسیار سالمی است. به عنوان یک همدلی، این مرزها برای سلامت روان و توانایی شما برای کنار آمدن با جنبه های منفی هدیه شما بسیار مهم خواهد بود.

هدیه شما برای افراد دیگر است. داشتن مرزهای شخصی به نوعی مانند یک هدیه برای خودتان است.

همچنین ببینید: من "راز" را به مدت 2 سال دنبال کردم و تقریباً زندگی من را نابود کرد

شما محل تخلیه احساسات دیگران نیستید. تو ارزش خیلی بیشتری داری بنابراین اجازه ندهید از خودتان اینطور استفاده شود.

تشخیص دهید که چه موقعیت هایی برای شما خسته کننده تر است و در صورت لزوم قرار گرفتن در معرض خود را محدود کنید.

نیازها، خواسته ها، سطح انرژی، و سلامت روان تعیین می کند که مرزهای شخصی شما چیست. وقتی آنها را دنبال می‌کنید، برای آن سالم‌تر و خوشحال‌تر خواهید بود.

به‌علاوه، وقتی در بهترین حالت خود هستید، به عنوان یک همدلی بسیار توانایی بیشتری خواهید داشت.

دستیابی به کاتارسیس

کاتارسیس چیست؟

طبق نظر مریام وبستر، کاتارسیس عبارت است از "b: تطهیر یا پاکسازی که باعث تجدید روحی یا رهایی از تنش می شود."

بنابراین این موضوع در مورد همدلی‌ها چگونه صدق می‌کند؟

بدون توجه به اینکه چقدر محافظت می‌کنید یا چقدر در کاهش معایب هدیه‌تان خوب هستید، باز هم باید احساسات افراد دیگر را جذب کنید.

به همین دلیل است که می گویم شما نمی توانید هدیه خود را به عنوان همدلی خاموش کنید. شما می توانید میزان سرایت عاطفی را که می گیرید محدود کنید، اما مهم نیست که چه اتفاقی می افتد، شما همچنان نسبت به دیگران حساس خواهید بود.

پس این همه احساسات و منفی کجاست.انرژی می رود؟

بسیاری از اوقات، فقط در درون ما باقی می ماند. ما احساسات را کنار می‌زنیم، خودمان را نادیده می‌گیریم، در بدبختی زندگی می‌کنیم: خسته، خسته، تمام تلاشمان را می‌کنیم.

اما همیشه نباید اینطور باشد. فقط به این دلیل که می‌توانیم احساسات دیگران را قبول کنیم، به این معنی نیست که باید آنها را حفظ کنیم.

کلید این است که احساسات منفی و خارجی را شناسایی کنیم و سپس آنها را به طور کامل از بدن خود رها کنیم. هنگامی که انرژی ما به طور کامل از احساسات پاک شد، به کاتارسیس رسیده‌ایم.

برای مثال، فرض کنید یک دفتر خاطرات داشته‌اید: هر بار که احساس می‌کنید احساسی را جذب می‌کنید، آن را یادداشت می‌کنید.

وقتی تنها هستید، دفترچه یادداشت خود را بیرون می آورید و شروع به جداسازی هر یک از احساسات می کنید. بعد از اینکه به هر یک فکر کردید و به یاد آوردید، آن را کاملا رها می کنید. هر احساسی را تصور کنید که در رودخانه ای جاری می شود، باران آن را از بین می برد، یا در یک نسیم گرم از بین می رود. و وقتی از بین رفت، واقعاً از بین رفته است. برای خوب.

این کاتارسیس است. وقتی به عنوان یک همدلی به کاتارسیس رسیدید، واقعاً احساس سرزندگی، انرژی و پاکی از هرگونه عواطف خارجی خواهید داشت.

همدلی به شما ارتباط فوق العاده ای با دیگران می دهد. داشتن احساس قوی از احساسات خود، حفظ مرزهای سخت و حفظ توانایی مراقبت از سلامت عاطفی خود، شما را برای کاهش جنبه های منفی مجهز می کند.

این همیشه آسان نیست، اما فقط به یاد داشته باشید که همدل بودن استیک چیز فوق العاده است.

همدل ها افرادی هستند که توانایی خواندن افراد و تعیین اینکه در زندگی آنها با مردم چه می گذرد را دارند. این همچنین به این معنی است که آنها همچنین نقاط قوت زیادی برای همدلی هستند.

بنابراین برای اینکه احساس بهتری نسبت به همدلی داشته باشید، در اینجا 10 قدرت فوق العاده ای که همدلان دارند آورده شده است. همچنین به همین دلیل است که هیچ‌کس نمی‌خواهد همدلی کند!

10 ابرقدرت که هر همدلی دارد

1) آنها می‌دانند که شما دروغ می‌گویید

همدلان می توانند زبان بدن را مانند یک کتاب باز بخوانند. دروغگوها معمولاً وقتی دروغ می گویند زبان بدن خاصی از خود نشان می دهند و همدلان می توانند به سرعت متوجه این موضوع شوند.

اگر می‌خواهید پشم را روی چشمان همدل بکشید، این کار را نکنید.

2) شما نمی توانید آنها را فریب دهید

شما می توانید هر چه می خواهید وانمود کنید، اما یک همدل می تواند درست از طریق شما ببیند. خواه به این دلیل باشد که چیزی برداشتی، چیزی را شکستی، چیزی ساختی، چیزی به دست آوردی - هر چه که باشد، آنها می توانند شما را طوری بخوانند که شما باور نمی کنید.

بنابراین آن را واقعی نگه دارید.

3) آنها می دانند که شما حسود هستید

همدلی ها واقعاً با احساسات افراد هماهنگ هستند و می توانند حس کنند که مردم به آنها و دیگران حسادت می کنند. این باعث می شود که آنها در برقراری ارتباط با مردم مشکل داشته باشند و بالعکس.

4) آنها احساس نفرت می کنند

همدلان نسبت به افراد دیگر احساس کامل تری دارند و وقتی در اطراف افراد نفرت انگیز یا چیزهایی هستند جدایی برای آنها دشوار است.خود را از آن احساسات آنها شما را با نفرت صدا می زنند و شما را به جای خود می نشانند.

5) آنها می توانند تعصبات شما را بخوانند

افرادی که در مورد مردم قضاوت می کنند، در مورد مردم صحبت می کنند یا تمایلات نژادپرستانه دارند باید بدانند که همدلان می توانند بوی این مزخرفات را یک مایل دورتر حس کنند. . همدلی به همه فرصت مساوی می دهد، اما اگر آن را خراب کنید، دیگر رفته اید.

6) آنها احساسات شما را می دانند

حتی زمانی که مطمئن نیستید چه احساسی دارید، همدلان می توانند زبان بدن شما را بخوانند و به شما بگویند که چه چیزی را تجربه می کنید.

آنها می دانند که چه زمانی مردم یک چیز می گویند و منظور دیگری. این باعث ایجاد روابط جالب، جدایی و موارد دیگر می شود.

7) آنها از پوزورها متنفرند

هیچ چیز به اندازه زمانی که کسی سعی می کند چیزی باشد که نیست، همدلی را عصبانی نمی کند. علاوه بر این، افرادی که افراد جعلی را دنبال می کنند، همدلی را دیوانه می کنند.

بنابراین اگر آن چیزی که می گویید نیستید، از خود دوری کنید.

8) آنها می توانند احساس کنند که شما در مسیر اشتباهی هستید

حتی زمانی که احساس می کنید در مسیر مستقیم و باریک هستید، یک همدل می تواند احساس کند که ممکن است چیزی از سفرت غایب شاید شما شغلی را انتخاب کرده اید، اما واقعاً می خواستید کسب و کار خود را راه اندازی کنید. همدلان می توانند به شما بگویند که باید با زندگی خود چه کار کنید، چه می خواهید آن را بشنوید یا نه.

9) آنها می توانند افراد تقلبی را ببینند

همدلان برای خواندن افرادی که دوست دارند بر حس عمیق خود و اعتماد به نفس خود تکیه می کنند.رویارویی. وقتی با کسی روبرو می‌شوند که آنطور که تبلیغ می‌شود، به راه رفتن ادامه می‌دهند.

همچنین ببینید: جفت ثور کیست؟ 4 مسابقه برتر زودیاک، رتبه بندی شده است

همدلان مهارت‌های بسیار خوبی دارند که به آنها کمک می‌کند در مشاغل خاص برتری پیدا کنند.

10) آنها از استثمارگر متنفرند

استثمارگران افراد را برای خود در معرض خطر قرار می‌دهند. به دست آوردن، و همدلان یک یا دو چیز برای گفتن در مورد آن دارند. آن‌ها می‌توانند از دور افرادی را ببینند که موقعیت‌ها را دستکاری می‌کنند و وقتی از کنترل خارج شد مطمئناً به آن اشاره می‌کنند. اگر در خدمت دیگران نیستید، فقط برای خودتان کار می کنید.

همدلی.

مشکلات

1) دروغ گفتن به همدلان

اغلب نیازی به گفتن چیزهایی نیست. آنها بسیار فهیم هستند.

وقتی کسی به همدلی دروغ می گوید، مثل روز واضح است. و هیچ کس دوست ندارد به او دروغ گفته شود.

اگر کسی در مورد وضعیت خود یا در مورد چیز کوچکی دروغ می گوید، ممکن است مشکلی نداشته باشد.

اما ممکن است خسته کننده باشد. به خصوص وقتی افراد نزدیک شما هستند که دوستشان دارید و به آنها اعتماد دارید. آنها دروغ می گویند، و شما می توانید بگویید. آن‌ها فکر می‌کنند می‌توانند به شما دروغ بگویند و از آن دور شوند، و این می‌تواند به احساسات شما آسیب برساند.

شما اغلب تعجب می‌کنید که چرا در این شرایط به اندازه کافی برای گفتن حقیقت به شما اعتماد ندارند.

0>هر چند، واقعیت این است که تقریباً همه افراد تا حدی در زندگی خود دروغ می گویند، و اغلب.

و این اشکالی ندارد. در برخی موارد، بهتر است از بیان حقیقت صریح خودداری کنید.

اما به عنوان یک همدلی، دروغ گفتن اغلب یک مشکل بزرگ است. سخت است که آن را شخصی نگیرید.

2) حساسیت به عادات اعتیادآور

به عنوان یک همدل، شما می دانید که چقدر همه چیز را به شدت احساس می کنید. نه تنها چیزهایی را که به طور خاص برای شما اتفاق می‌افتد، احساس می‌کنید، بلکه احساسات دیگران را نیز احساس می‌کنید.

همه اینها می‌تواند بیش از حد باشد. راستش گاهی اوقات آرزو می‌کنم که بتوانم به‌کلی احساس را متوقف کنم.

اینجاست که عادت‌های اعتیادآور می‌توانند به یک مشکل بزرگ تبدیل شوند. شروع مصرف بیش از حد مواد مخدر، الکل، رابطه جنسی بسیار آسان است. در واقع هر چیزی که احساس یااحساس می کند و آن را با سرخوشی یا بی حسی جایگزین می کند.

هیچ ایرادی ندارد که بتوانیم از مشکلات روزمره خود فرار کنیم (به چه چیز دیگری می گوییم آرامش؟) اما استفاده از مواد اعتیاد آور برای جلوگیری از مواجهه با مشکلات یا اجتناب از مواجهه با آن مشکلی ندارد. احساسات در راه سالم، مخرب خواهد بود. هم در بلندمدت و هم در کوتاه مدت.

اگر چه ناسالم است، واقعاً شرم آور نیست. این یک تکنیک بقا، نوعی حفظ خود است. ارزیابی عادات خود از نظر هرگونه نشانه اعتیاد یا سوء استفاده همیشه ایده خوبی است، چه همدلی و چه نه.

اگر احساس می کنید که با اعتیاد دست و پنجه نرم می کنید، در اینجا چند منبع عالی وجود دارد.

در اینجا آمده است. نگاهی به 10 عادت سالم که افراد معتبر دارند.

3) به راحتی خسته می شوم

این یکی از مبارزات شخصی من به عنوان همدلی است.

وقتی من دائماً توسط احساسات شدید افراد اطرافم و محیطم بیش از حد برانگیخته می شوم، تقریباً با آن سازگار می شوم.

و سپس، زمانی که سکوت، آرامش ذهنی یا عدم تحریک دارم - من حوصله ام سر می رود.

این برای بسیاری از همدلان اتفاق می افتد. این یک مشکل رایج است.

اگر شغل، مدرسه یا زندگی خانگی تان کسل کننده است، متوجه خواهید شد که افکارتان به دور و نزدیک می روند، خیال پردازی خود را از دست می دهند و آرزو می کنید جای دیگری باشید.

این فقط با قلمرو همدلی همراه است.

4) همیشه خسته هستم

این یکی برای من نیز به خانه نزدیک است. من تقریبا همیشه در حال تخلیه هستم. وقتی مردماز من بپرسید چطور هستم، من تقریباً همیشه می گویم: "خسته." یا به من توصیه می کنند که بیشتر بخوابم.

در حالی که همیشه بهترین خواب را ندارم، بیشتر اوقات خواب منظم و سالمی دارم. این به من کمک نمی‌کند که خسته باشم.

به‌عنوان همدلی، بسیار آسان است که مازاد بر مالیات قرار بگیرم. فردی که در روز با آن روبرو می شوید می تواند خلق و خوی شما را به کلی تغییر دهد و تمام ذخایر انرژی شما را به طور کامل از بین ببرد. و اگر روز شما تمام نشده باشد، ممکن است دوباره اتفاق بیفتد. وقتی احساس می‌کنید چیزی ندارید.

این شما را خسته، فرسوده و تقریباً همیشه خسته می‌کند. خواب به سختی عاملی برای این نوع خستگی است.

افرادی که همدل نیستند این مشکل را درک نمی کنند.

5) تلاش برای حفظ شغل

این با سومین سختی فهرست شده مرتبط است: به راحتی حوصله سر می رود.

کار کردن در یک شغل معمولی شرکتی در جامعه سرمایه داری خیلی سریع تبدیل به اصول می شود. روز به روز همیشه یکسان است. شغل ها فقط تکراری می شوند.

این محیط خوبی برای همدلی نیست. به خصوص اگر موقعیتی با مشتری باشد: هزینه های انرژی شما را بی حال و بی حس می کند.

همکاران و مافوق شما احتمالاً دلیل آن را نمی فهمند. رئیس شما از شما می خواهد که سخت تر کار کنید – یا شادتر باشید – یا در تعامل با مشتریان بهتر شوید. اگر نتوانید، احتمالا اخراج خواهید شد.

یا بیشتراحتمالاً از کار خسته می‌شوید - خیلی بی حوصله و خیلی خسته - و به کار دیگری می‌روید، به این امید که در مکان بعدی بهتر شود.

این یک مبارزه دائمی برای همدلی است، و مشکل بزرگی که ما با آن روبرو هستیم.

اگر در حرفه خود حوصله دارید، در اینجا یکسری مشاغل عالی وجود دارد که همدلان می توانند از مواهب خود به خوبی استفاده کنند.

6) شفقت به یک بار تبدیل می شود

برای بسیاری از افرادی که همدل نیستند، شفقت یک ایده آل عالی است. مردم همیشه در تلاش هستند تا دلسوزتر باشند.

این واقعاً فوق‌العاده است. جهان می تواند از شفقت بسیار بیشتری استفاده کند.

اما برای همدلان، شفقت فقط با قلمرو همراه است. آنها نمی توانند نسبت به تقریباً هرکسی که ملاقات می کنند احساس دلسوزی نکنند.

به این دلیل است که همدلان احساسات دیگران را بدون نیاز به بیان کلمه ای در مورد آن احساس می کنند.

داشتن درک عمیق از احساسات افراد، تا جایی که احساس می کنید آنها مال شما هستند، تمایل به ایجاد شفقت دارد.

افراد دلسوز تمایل شدیدی برای کاهش درد دیگران دارند. آنها می خواهند به هر طریقی که می توانند کمک کنند.

مشکل این است که شما، یک نفر، نمی توانید به همه کمک کنید. یک همدل می تواند درد هر فردی را که در زندگی خود ملاقات می کند احساس کند، اما نمی تواند به همه آنها کمک کند. حتی اگر آنها بخواهند.

این زمانی است که شفقت می تواند به یک بار تبدیل شود. کمک به همه ممکن نیست، و کنار آمدن با هر یک از آنها کار سختی استروز.

7) مورد استفاده برای همدلی

تعداد زیادی وجود ندارد، اما تعداد انگشت شماری از افرادی هستند که شما با آنها ملاقات خواهید کرد (یا ملاقات کرده اید) که می توانند به شما بگویند که شما فوق العاده همدل هستید. . آنها هدیه شما، توانایی شما در درک و ابراز همدردی را احساس می کنند.

و از شما کمک می خواهند. آنها بدون توجه به سلامت شخصی شما به دنبال آن هستند. شما مانند زباله دانی برای احساسات و مشکلات آنها هستید.

استفاده شدن برای همدلی شما بسیار خسته کننده است.

زمانی که مردم به طور خاص برای راحتی و کمک شما به دنبال شما هستند، آن را کنار می کشند. از شما و مطالبه آن.

البته، شما می خواهید به آنها کمک کنید. به عنوان همدل، ما همیشه هر کاری که می توانیم برای کمک به مردم انجام می دهیم. اغلب به نظر یک تعهد است که در غیر این صورت چاره ای نداریم.

بنابراین زمانی که مجبور باشیم با افرادی که از ما برای همدلی ما استفاده می کنند نیز سر و کار داشته باشیم کمی دشوار می شود.

در اینجا 6 مورد وجود دارد. افراد دستکاری کننده این کار را انجام می دهند، و بهترین روش مدیریت آنها.

8) فضایی برای احساسات شخصی وجود ندارد

هر چه افراد همدل در طول روز بیشتر تعامل داشته باشند، فضای کمتری برای مقابله با آنها خواهند داشت. احساسات خودشان.

در واقع، این یکی از سخت ترین و ناسالم ترین جنبه های همدلی است.

همدلی ها به ویژه مستعد ابتلا به سرایت عاطفی هستند: خلق و خوی دیگران غالباً به شما دیکته می کند.

به عنوان یک همدل، درد آنها را وارد بدن خود می کنید و آن را از نزدیک احساس می کنید. خاموش کردن آن سخت و غیرممکن استبه طور کامل خاموش شود.

اغلب تشخیص احساسات خود از تمام احساساتی که از سایر افرادی که از مسیر شما عبور می کنند بسیار دشوار می شود.

احساسات آنها در آگاهی شما جاری می شود. و بعد از مدتی دیگر فضایی برای خود ندارید. یا آنقدر گیج شده‌اید که نمی‌توانید به یاد بیاورید که کدام یک از آن‌ها در وهله اول مال شما هستند.

این نکته به‌گونه‌ای خلاصه‌کننده بزرگ‌ترین مشکل با همدلی است. در این مرحله، همه چیز ناسالم می‌شود، به راحتی می‌توان هویت خود را از دست داد، و وارد زندگی پر از عادت‌های ناسالم و بدبختی شد.

اما کارهای پیشگیرانه زیادی وجود دارد که می‌توان در مورد آن انجام داد.

چگونه با آن کنار بیایید

راههایی برای متوقف کردن سرایت عاطفی و جدا کردن خود از دیگران وجود دارد. این فقط به تمرین نیاز دارد.

بیایید نگاهی به چند راه برای کنار آمدن با جنبه های منفی همدلی بیندازیم.

بعد از آن، در مورد اهمیت کاتارسیس صحبت خواهیم کرد.

1) احساس، چه کسی و چه چیزی را شناسایی کنید

خیلی آسان است که به سختی آب را به عنوان همدلی زیر پا بگذارید. خیلی سریع دریای احساسات اطراف ما متورم می شود و ما را تهدید می کند که ما را غرق می کند.

اگر مانند جزر و مد غیر قابل توقف به نظر می رسد، اشکالی ندارد. یک نفس بکشید، کمی به خودتان فضا بدهید.

این یک روز اتفاق نمی افتد، اما شروع کنید به جدا کردن این احساسات. یاد بگیرید همانطور که می‌آیند به آن‌ها برچسب بزنید.

وقتی بتوانید صریحاً آن احساس را تعریف کنید، می‌توانید آن را شناسایی کنید.

وقتی احساس شدبا شناسایی، می توانید بفهمید که این احساس از کجا آمده است. چه کسی این احساس را داشت؟ آیا این شما بودید یا آن را از شخص دیگری انتخاب کردید؟

داستان های مرتبط از Hackspirit:

    در آن مرحله، مدیریت ثابت بسیار آسان تر می شود جریان احساساتی که حواس شما را هر روز به عنوان همدلی بمباران می کند.

    حتی می توانید یک دفترچه یادداشت داشته باشید. نوشتن مطالب می تواند واقعا مفید باشد و به شما کمک می کند تا احساسات متعددی را که جذب می کنید به خاطر بسپارید و شناسایی کنید.

    لازم نیست جزئیات باشد: زمان و مکان، احساسات و شخص را مشخص کنید. اگر فکر می کنید مناسب است حتی می تواند فقط یک کلمه باشد.

    2) زمان تنهایی خود را گرامی بدارید

    همدلان می دهند. از خودشان می دهند، از وقتشان می دهند. چیزی که آنها می گیرند منفی است. آنها احساسات منفی مردم را جذب می کنند، درد آنها را تا جایی که می توانند از بین می برند.

    آنها واقعاً روح های شگفت انگیزی هستند. زمان تنهایی برای انجام این کار است.

    وقتی تنها هستید، می توانید احساساتی را که به خود گرفته اید، آن همه انرژی منفی را پردازش کنید.

    مرتب کردن همه سر و صداها و سروصداها به زمان نیاز دارد. انرژی ای را که در طول روز یا هفته به دست آورده اید.

    پس وقت تنهایی خود را گرامی بدارید. وقتی برای خودتان وقت دارید، انرژی خود را بر روی بهبودی، متابولیسم انرژی منفی و بهبودی متمرکز کنید.

    زمان تنهایی برای همه ما خوب است. اما به ویژه برایهمدلی می کند.

    از طریق احساسات خود کار کنید، انرژی شفابخش خود را به خودتان اختصاص دهید.

    ممکن است عجیب و غریب به نظر برسد، اما شفقت به خود برای همدلان حیاتی است. دادن لطف و مراقبت از خود که به آن نیاز دارید، برای شما بسیار مفید خواهد بود. شما نباید بابت انجام آن احساس گناه کنید.

    بدن خود را سالم و از انرژی منفی دور نگه دارید. یوگا، مدیتیشن، مراقبت شخصی و موارد دیگر شما را آرام و پاک نگه می دارد.

    هدف از زمان تنهایی شما باید تجدید حیات باشد. زندگی روزمره شما به شدت بهبود خواهد یافت.

    در اینجا چند راه عالی برای احساس خوشبختی در تنهایی آورده شده است.

    3) یک سپر در اطراف خود تصور کنید

    اگر با باتجربه ترین افراد همدل صحبت کنید، آنها به شما خواهند گفت که یک راه عالی برای جلوگیری از خستگی عاطفی و سرایت این است که به سادگی یک سپر را تصور کنید.

    این سپر را بین خود قرار دهید - انرژی، احساسات، عواطف خود — و انرژی اطرافیانتان.

    این می تواند به ویژه در جمعیت های بزرگ یا اگر هر روز با افراد زیادی تعامل دارید مفید باشد.

    تصور جدایی متمایز بین شما و دیگران - چه یک دیوار آجری، یک شیشه یا یک حباب میدان نیرو - می تواند فوق العاده مفید باشد.

    حتی اگر احساسات دیگران را به همان شدت احساس می کنید، قبلاً آن را از احساسات خود جدا کرده اید، و آنقدر نمی چسبند این یک گام بزرگ در مدیریت و پردازش تمام احساساتی است که به عنوان همدلی در معرض آنها قرار می گیرید.

    4)

    Irene Robinson

    ایرنه رابینسون یک مربی باتجربه روابط با بیش از 10 سال تجربه است. اشتیاق او برای کمک به مردم در مسیریابی در پیچیدگی های روابط، او را به دنبال حرفه ای در زمینه مشاوره سوق داد، جایی که او به زودی استعداد خود را برای مشاوره عملی و در دسترس رابطه کشف کرد. آیرین معتقد است که روابط سنگ بنای یک زندگی رضایت بخش است و تلاش می کند تا مشتریانش را با ابزارهایی که برای غلبه بر چالش ها و رسیدن به شادی پایدار نیاز دارند، توانمند کند. وبلاگ او انعکاسی از تخصص و بینش او است و به افراد و زوج های بی شماری کمک کرده تا راه خود را در زمان های سخت پیدا کنند. هنگامی که او مربیگری یا نویسندگی نمی کند، می توان ایرنه را در حال لذت بردن از فضای باز با خانواده و دوستانش یافت.