فهرست مطالب
من هرگز خودم را فردی خودخواه تصور نمیکردم.
اما هنگامی که با ذهنی باز به رفتارم نگاه کردم، متوجه نشدم که همیشه خودم را در اولویت قرار میدهم و معمولاً با دیگران رفتار میکنم. افراد را به عنوان یکبار مصرف.
این باعث شد که بپرسم: چرا به دیگران اهمیت نمی دهم؟
همچنین باعث شد در مورد راه هایی بپرسم که می توانم کمی کمتر خودمحور باشم.
1) سیم های خود را از هم جدا کنید
چرا من به دیگران اهمیت نمی دهم؟
خب، این اغلب می تواند یک سوال گیج کننده باشد. دلیلش این است که ما ممکن است آن را با اهمیت دادن به نظرات و قضاوت دیگران مرتبط کنیم.
اما حقیقت این است که شما می توانید به دیگران و رفاه آنها اهمیت دهید بدون اینکه به هر چیزی که آنها اعتقاد دارند و می گویند اعتبار دهید .
مثلاً در زمینه خانواده به آن فکر کنید.
شما می توانید به خواهر خود اهمیت دهید و به او عشق بورزید و برای کمک به او در مشکل سلامتی که دارد بدون تأیید نظر منفی او در مورد همسرتان تلاش کنید.
برای اینکه به دیگران اهمیت دهید نیازی نیست به آنچه دیگران فکر می کنند اهمیت دهید.
لازم نیست نسبت به دیگران بی تفاوت باشید: می توانید نظرات آنها را نادیده بگیرید در حالی که همچنان به آنها اهمیت می دهید. در مورد کمک کردن به آنها در صورت امکان شراب ارزان تراژدی.
من روی تمام راه هایی که قربانی بودم و زندگی و با من ناعادلانه رفتار می کرد تمرکز کردمبهعنوان انبوهی از آشغالهای بیفایده که فقط با حضور خود دنیا را آلوده میکنند.
حتی اگر آنچه کشف میکنید اومانیسم یا فلسفهای مانند تائوئیسم است، اجازه دهید دیدگاه جامعتری از مردم که شما را به آنها پیوند میدهد، ارائه دهد.
حداقل، به خاطر داشته باشید که زندگی حتی برای خوش شانس ترین فرد روی زمین نیز بسیار سخت است.
همه ما در یک سفر بسیار باورنکردنی و دشوار هستیم: دست دادن به یکدیگر در این راه واقعاً کمترین کاری است که میتوانیم انجام دهیم، اگر به آن فکر کنید.
12) بیهدیونی خود را از بین ببرید
یکی از رایجترین دلایلی که باعث میشود مردم نسبت به آن بیاهمیت شوند. دیگران این است که ممکن است از آنهدونیا رنج ببرند. این زمانی است که شما آنقدر افسرده می شوید که دیگر احساس لذت یا رضایت از هر چیزی در زندگی را تجربه نمی کنید.
غذاهای لذیذ، رابطه جنسی تند، ایده های هیجان انگیز، موسیقی شگفت انگیز: همه اینها هیچ احساسی در شما ایجاد نمی کند.
>همانطور که جردن براون توضیح می دهد:
"یک کاری که می توانید بعدا انجام دهید چیست؟
"یک فعالیتی که می توانید تلاش کنید تا احساس بهتری داشته باشید چیست؟ لزومی ندارد که این یک تلاش چشم انداز بزرگ یا یک حرکت متقابل کشور باشد.
«این می تواند شروع یک باغ باشد. این می تواند دو بار در هفته راه رفتن در اطراف بلوک باشد."
همیشه نمی توان خود را "اجبار" کرد که به دیگران اهمیت دهید، به خصوص اگر حتی از اهمیت دادن به خود دست بردارید.
شروع کنید. مراقبت از خود و لذت بردن دوباره از زندگی با از بین بردن ناهدونیایی که وجود داشته استشما را به پایین می کشاند.
همانطور که رابطه خود را با خودتان بهبود می دهید، احساس می کنید که علاقه خود به رفاه دیگران نیز باز می گردد.
چشم های خود را باز کنید
نکته ای که در مورد کمک به دیگران وجود دارد این است که انجام این کار در واقع به شما نیز کمک می کند.
همانطور که کمتر خودخواه می شوم، زندگی را رضایت بخش تر و با ارزش تر می دانم.
چشم هایم را باز کنم و آگاه شوم. موقعیت ها و نیازهای اطرافیانم در واقع یک تسکین است.
احساس می کنم دارم از یک کابوس خودشیفته بیدار می شوم که مدت زیادی مرا شیفته خود نگه داشته است.
من نه خود را آدم خوبی بدانم: حتی نزدیک هم نیستم.
کاری که من انجام میدهم تمرکز بر کارهای مشخصی است که روز به روز میتوانم انجام دهم تا بیشتر به فردی تبدیل شوم که با افتخار ملاقات میکنم و با یک دوست تماس میگیرم. .
من به دیگران اهمیت می دهم زیرا می توانم.
من خودم را بهبود می بخشم زیرا در توان من است و این ارزشمندترین چالشی است که تاکنون در زندگی با آن روبرو شده ام.
0>به همین سادگی است.
دیگران.این باعث شد دیگر به دیگران اهمیت ندهم و آنها را فقط به عنوان رقیب و گله ای بی چهره از دشمنان ببینم که مرا درک نمی کنند. قربانی ناتوان.
احساس میکردم که باید فقط روی بقا و منافع خودم تمرکز کنم…
پس چگونه میتوانید بر این ناامنی که شما را آزار میدهد غلبه کنید؟
بیشترین موارد راه موثر این است که از قدرت شخصی خود بهره ببرید.
می بینید، همه ما قدرت و پتانسیل باورنکردنی در درون خود داریم، اما اکثر ما هرگز از آن بهره نمی بریم. ما گرفتار شک و تردید به خود و باورهای محدود کننده می شویم. ما از انجام کاری که برای ما خوشبختی واقعی به ارمغان می آورد، دست می کشیم.
من این را از شمن رودا اینده آموختم. او به هزاران نفر کمک کرده است تا کار، خانواده، معنویت و عشق را هماهنگ کنند تا بتوانند قفل قدرت شخصی خود را باز کنند.
او رویکرد منحصربهفردی دارد که تکنیکهای سنتی شامانی باستانی را با پیچ و تاب مدرن ترکیب میکند. این رویکردی است که از چیزی جز نیروی درونی شما استفاده نمیکند – هیچ حقه یا ادعای جعلی در مورد توانمندسازی.
زیرا توانمندسازی واقعی باید از درون نشات بگیرد.
رودا در ویدیوی رایگان عالی خود توضیح میدهد که چگونه شما می توانید زندگی ای را که همیشه آرزویش را داشتید بسازید و جذابیت را در شرکای خود افزایش دهید، و این آسان تر از چیزی است که فکرش را می کنید.
بنابراین اگر از زندگی در ناامیدی، رویاپردازی اما هرگز به دست نیاورده اید، خسته شده اید. زندگی در شک و تردید به خود، باید او را بررسی کنیدتوصیه های تغییر دهنده زندگی.
برای تماشای ویدیوی رایگان اینجا را کلیک کنید.
3) محدودیت های خود را بشناسید
یکی از رایج ترین دلایلی که چرا من گاهی اوقات بی توجهی به دیگران این است که می دانم نمی توانم مشکلات آنها را حل کنم. و این درست است…
تعداد محدودی وجود دارد که میتوانید از طرق مختلف برای مردم انجام دهید. اما صادق بودن در مورد محدودیت های خود و شناخت آنها در واقع می تواند بسیار نیرومند باشد...
موقعیت های زیادی وجود دارد که نمی توانید به هیچ وجه به کسی کمک کنید.
به عنوان مثال ممکن است یک دوست به وامی که شما به سادگی قادر به ارائه آن نیستید.
یا ممکن است از بیماری رنج ببرند که شما هیچ اطلاعی در مورد آن ندارید و زمانی برای تحقیق در مورد گزینه های درمانی نداشته باشید، به گونه ای که در نهایت باعث ایجاد مزاحمت نشود. .
اما به کارهایی که هنوز می توانید انجام دهید نگاهی بیندازید.
هنوز می توانید شانه ای باشید که روی آن گریه کنید...
هنوز هم می توانید گوش دلسوز باشید...
هنوز میتوانید آنها را به دوست یا همکار خود ارجاع دهید که در این موقعیت چیزهای بیشتری از شما برای ارائه دارد.
گاهی اوقات فقط نشان دادن اهمیت دادن به شما میتواند گام بزرگی به جلو باشد.
4) به جهان به شیوه ای جدید نگاه کنید
یکی از مهمترین دلایلی که برخی افراد دیگر به دیگران اهمیت نمی دهند، دید تاریک از جهان.
آنها به فاجعه آب و هوایی، همه گیری های جهانی و جنگ نگاه می کنند و احساس خطر و خطر می کنند.
این باعث می شود آنها را تعطیل کنند، در خانه بمانند و از افراد دیگر و مشکلاتشان دوری کنند.
«مشکل من نیست،مرد!" فریاد تجمع این مردم است.
آنها فقط می خواهند به شغل خود بروند، حقوق خود را دریافت کنند، مراقبت های بهداشتی خود را دریافت کنند و آخرین مسابقات ورزشی بال را در آخر هفته از تلویزیون تماشا کنند.
در نقش آندریا بلوندل می نویسد:
«دنیا آشفته است و باعث شده که دیگر به آن اهمیت ندهی. در مورد، خوب…. هر چیزی. آیا اشکالی ندارد که احساس کنید هیچ چیز مهم نیست؟ یا مواقعی وجود دارد که بیتفاوتی یک پرچم قرمز جدی است؟»
همانطور که بلاندل ادامه میدهد، مواقع زیادی وجود دارد که بیتفاوتی و افسردگی میتواند به اندازهای جدی شود که بهتر است از یک متخصص کمک بخواهید.
اجازه دهید واضح بگوییم: همه ما تعهدی نداریم که یک جنگجوی صلیبی آب و هوا یا یک فعال صلح بین المللی شویم.
و خوب است که گاهی اوقات صادق باشیم که یک موضوع فراتر از شماست و شما به هیچ وجه مستقیم به آن اهمیت نمی دهید.
اما در عین حال، همه ما به هم مرتبط هستیم، و تعجب خواهید کرد که چگونه دیدن انسانیت و به هم پیوستگی همه چیز می تواند اشک شما را جاری کند. گونه های شما.
کودکی که در یمن گرسنگی می کشد، واقعاً با شما در سنین جوانی شما تفاوت چندانی ندارد، به جز شرایط وحشتناکی که در آن به دنیا آمده اند.
5 ) زیاد خود را تسلیم نکنید
یکی از بدترین اتفاقاتی که ممکن است برای افراد حساس و خلاق بیفتد این است که آنها مقدار زیادی از خود را از دست بدهند. آنها بدون هیچ انرژی دیگری برای مراقبت سوختنددیگران.
جهنم - آنها حتی نمی توانند به خودشان اهمیت دهند.
اگر احساس می کنید که دیگر نمی توانید هیچ نگرانی یا علاقه ای را به دیگران جلب کنید، ابتدا از خود بپرسید. چقدر به خودتان احترام می گذارید.
بسیاری از خودخواه ترین و خودپسندترین افراد جهان در واقع به خوبی از خود مراقبت نمی کنند. آنها سعی میکنند جدایی درونی خود را با موفقیتهای بیرونی کنار بگذارند.
همچنین ببینید: 5 مرحله یک رابطه که هر زوجی از آن عبور می کند (و نحوه زنده ماندن از آنها)به همین دلیل مهم است که به محدودیتهای خود احترام بگذارید.
در زمانی که فقط برای شماست صرفهجویی کنید. زمانی را به تنهایی در طبیعت بگذرانید. در هوای دنیای عرفانی و جادویی ما نفس بکشید.
محلی را فقط برای خود بگذارید، کمی خلوتی روحانی و پرانرژی که در آن چیزی برای کسی توضیح ندهید و فقط مراقب خود باشید.
تو لیاقتش را داری.
6) تغییر را در آغوش بگیر - حتی زمانی که آزاردهنده است
یکی از بزرگترین دلایلی که من قبلاً به دیگران اهمیت نمی دادم این بود که آنها را پیدا کردم خیلی غیرقابل پیشبینی است.
به زمان و انرژی که برای دوستیها یا روابطی سرمایهگذاری کردهام فکر کردم که دوام نیاوردند یا آنطور که انتظار داشتم پیش نرفت…
و سپس از آن استفاده کردم. این برای توجیه نگرش بیاهمیت نسبت به افراد جدیدی است که ملاقات کردم.
بالاخره، اینجا فقط افراد بیشتری هستند که چند ماه دیگر دوباره با آنها صحبت نمیکنم، درست است؟ چرا زحمت بکشید؟
همانطور که تام کوگلر می گوید:
«می توانم بگویم همه دوستانت را تا روزی که بمیری حفظ خواهی کرد و روابط شما مانندشراب خوب...
«اما می توانم بگویم که تک شاخ ها نیز وجود دارند. درست نمی کند.
«بیشتر دوستی های من آمده اند و رفته اند. بعضیها چند بار آمدهاند و رفتهاند - اما واقعاً نماندهاند. مردم فراموش میکنند."
موضوع این است که این بدان معنا نیست که شما باید از اهمیت دادن به دیگران دست بکشید.
داستانهای مرتبط از Hackspirit:
تنها چیز ثابت در زندگی تغییر است.
اما خاطراتی که ما می سازیم همچنان برای همیشه باقی خواهند ماند.
7) از مراقبت در برابر درد از دست دادن دست بردارید
این به موضوعات روانشناختی عمیقتری میرسد، اما ذکر این نکته مهم است:
گاهی اوقات بیتوجهی به دیگران راهی برای محافظت در برابر درد ناشی از دست دادن است.
من واقعاً به این باور دارم.
همانطور که کاربر cmo در این انجمن نظر می دهد:
"من افراد زیادی دارم که به من اهمیت می دهند. و من خیلی خوب وانمود می کنم که برایم مهم است. اما حقیقت این است که اگر دیگر هرگز آنها را نبینم، کمتر اهمیت می دهم.
«برخی از این افراد معتقدند که من نزدیک ترین دوستان و اعضای خانواده آنها هستم. وقتی خانواده و دوستانم میمیرند، احساس آرامش میکنم.
"نه به این دلیل که از مرگ آنها خوشحالم، بلکه به این دلیل که دیگر بار برخورد با آنها و تظاهر به اینکه برایم اهمیت دارد، ندارم."
0>Cmo در اینجا به خاطر صادق بودن بی رحمانه سزاوار تقدیر است.
اما آنچه او بیان می کند آنقدرها هم که به نظر می رسد ساده نیست. در زیر این نوع نگرش، ترس عمیقی از از دست دادن کسانی که دوستشان داریم پنهان است.
چه راهی آسان تر برای متوقف کردن این درددر وهله اول جلوی مراقبت از خود را بگیریم؟
اما نکته اینجاست:
هیچ یک از ما زنده از این دنیا بیرون نمی رویم، و مراقبت در برابر درد از دست دادن کارساز نیست آخر روز، به خصوص اگر در نهایت خود را با کسی که به شما اهمیت نمی دهد تنها بیابید...
8) قدرت یک قبیله را پیدا کنید
یکی از بزرگترین مشکل در دنیای مدرن از نظر من عدم تعلق گروهی است.
همانطور که نویسنده و روزنامه نگار سباستین یونگر در کتاب عالی خود قبیله بحث می کند، ما بسیار فردگرا و انتزاعی شده ایم. که ما پیوندهای سختی و همبستگی را که قبلاً ما را به هم پیوند میداد از دست دادهایم.
اکنون اغلب معتقدیم که هر چه کمتر به افراد اهمیت دهیم، قدرتمندتر هستیم.
اما حقیقت است. برعکس است.
هر چه بیشتر به دیگران اهمیت دهید، بیشتر به خودتان اهمیت می دهید.
به آن در استعاره ای از جامعه فکر کنید. اگر فقط به خانه و حیاط خود اهمیت می دهید و یک حصار و سیستم امنیتی خوب ایجاد می کنید در حالی که محله به گروه های دسته جمعی و هرج و مرج فرو می رود، ممکن است فکر کنید که آن را ساخته اید.
اما اگر در نهایت کل شهر بسوزد. فرو می ریزد و رها می شود، مهم نیست که خانه شما هنوز پابرجا باشد: جایی برای دریافت غذا و خدمات اولیه باقی نمی ماند.
ما برای زنده ماندن باید مراقب یکدیگر باشیم، حتی در این دنیای دیوانه و مدرن !
9) برخی از مزایای بی توجهی افراد دیگر را بررسی کنید
یکی ازمهمترین دلایلی که مردم دیگر به دیگران اهمیت نمی دهند این است که می بینند دیگران خیلی به آنها اهمیت نمی دهند.
این باعث می شود از خود بپرسید که چرا باید زحمت بکشید.
اگر بسیاری از افرادی که با آنها روبرو میشوید در مورد سلامتی شما اهمیتی نمیدهند، چرا وقت خود را برای دادن به آنها و اهمیت دادن به آنها تلف میکنید؟ به ندرت دقیق است و حقیقت این است که افراد مهربان در جهان بسیار بیشتر از آنچه بسیاری از ما تصور می کنیم وجود دارد...
به علاوه، برای همه کسانی که واقعاً به ما اهمیت نمی دهند، به برخی از مزایای آن فکر کنید.
برای یک چیز، می توانید احساس خودآگاه بودن را کنار بگذارید، زیرا به احتمال زیاد مردم در مورد مدل مو یا سبک زندگی جدید شما آنقدر که فکر می کنید قضاوت نمی کنند.
همانطور که وندی گولد می گوید :
"یک چیز وجود دارد که می تواند شما را از کانون توجه رها کند: درک اینکه هیچ کس به اندازه ای که شما فکر می کنید اهمیت نمی دهد."
10) ارتقاء از همدلی انتخابی
همه ما از گذشته بیولوژیکی و تکاملی خاصی به دنیا آمده ایم.
اجداد ما در موقعیت های سختی زندگی می کردند و از وحشت هایی جان سالم به در بردند که در دنیای مدرن خود به سختی می توانیم آنها را درک کنیم.
0>بخشی از این بقا از یک ویژگی ساده و وحشیانه ناشی شد: همدلی انتخابی.
نوشتن برای The Economist، دیوید ایگلمن و دان وان مشاهده جالبی در این مورد دارند:
0>«همدلی ما این استانتخابی: ما بیشتر از همه به کسانی که با آنها ارتباط مشترک داریم، مانند زادگاه، مدرسه یا مذهب اهمیت می دهیم."
اگر هر بار که غریبه ای می میرد، قلبمان می شکست، هرگز زندگی خود را ادامه نمی دادیم.
اما در عین حال، اگر یک نسل کشی در قاره دیگری را نادیده می گیرید زیرا این قاره دور است، همدلی انتخابی را بیش از حد دور می کنید.
همچنین ببینید: وقتی مردی با اشتیاق به شما نگاه می کند به چه معناستارتقا از همدلی انتخابی به این معنا نیست که شما باید به صلح سبز بپیوندید یا وقتی در مورد دزدی غریبه ای می شنوید گریه کنید.
یعنی این تازه شروع به باز کردن چشم ها و قلب شما به روی رنج های دنیا و اینکه چگونه همه ما را تحت تاثیر قرار می دهد، است.
مراقبت کردن به معنای فروپاشی با دلسوزی نیست: شما همچنین می توانید بی سر و صدا تصدیق کنید و برای بهبود آنها تلاش کنید، با توجه به اینکه آنها در وهله اول اتفاق می افتند.
11) با جنبه معنوی خود ارتباط برقرار کنید
یکی از بهترین کارهایی که می توانید انجام دهید اگر از دست دیگران خسته شده اید و به آنها اهمیت می دهید، ارتباط با جنبه معنوی خود است.
حتی اگر دین یا معنویت هرگز واقعاً کیف شما نبوده است، انواع راهها برای نزدیک شدن به یک مسیر معنوی وجود دارد که شامل پیروی از هیچ مرشد یا آموزههای عجیب و غریبی نیست که شما را عجیب و غریب میکند.
من باور داشته باشید که داشتن یک چارچوب متافیزیکی و سیستم اعتقادی برای همبستگی و جامعه انسانی بسیار مهم است.
وقتی این موضوع از بین رفت، دیدن افراد بسیار آسان می شود.