فهرست مطالب
برای همه ما چیزهای بیشتری از آنچه به نظر می رسد وجود دارد. بخشهایی وجود دارد که آرزو میکنیم وجود نداشته باشند، و بخشهایی را در درون خود نگه میداریم.
کارل یونگ یکی از بزرگترین روانشناسان قرن بیستم بود. او معتقد بود که هر کسی یک جنبه به اصطلاح سایه دارد که از کودکی آن را سرکوب کرده است.
این سایه اغلب با احساسات منفی ما همراه است. اما تنها با در آغوش گرفتن، به جای نادیده گرفتن، جنبه سایه خود است که میتوانیم خودمان را واقعاً بشناسیم.
در این مقاله، هر آنچه را که باید در مورد کارل یونگ و سایه بدانید، پوشش خواهیم داد.
شخصیت سایه چیست؟
اولین گام برای درک سایه شما این است که با آنچه در واقع هست آشنا شوید.
یونگ معتقد بود که روان انسان از سه مورد تشکیل شده است. مولفه ها:
- خود - چیزی است که ما آگاهانه از آن آگاه هستیم وقتی به خود فکر می کنیم. به یاد بیاورید.
- ناخودآگاه جمعی - شکل دیگری از ناخودآگاه، اما برای همه ما مشترک است. گسل های توسعه یافته او این کهن الگوها را نامید. خود سایه یکی از این 12 کهن الگو است.
برای برخی، سایه صرفاً به بخشهایی از شخصیت آنها اشاره دارد که ناخودآگاه هستند. برخی دیگر سایه را جزء آن می دانندآسیب پذیر است.
یک مثال دیگر از این، رئیسی در محل کار است که در یک سفر کامل برق است. نمایش "قدرت" او ناامنی های درونی خود را از احساس ضعف پنهان می کند.
5) احساس برانگیختگی
همه ما مواقعی داریم که شخصی چیزی می گوید که ناگهان یک واکنش منفی تکانشی ایجاد می کند.
نظر یا کلمات آنها در عمق وجودشان به هم میخورد. به نظر می رسد آنها به اعصابشان ضربه زده اند.
این معمولاً در مورد والدین و اعضای خانواده اتفاق می افتد. آنها چیزی می گویند که باعث ایجاد زخم های قدیمی و درد می شود.
نتیجه؟ خشم، ناامیدی یا حالت تدافعی به سرعت ظاهر می شود.
حقیقت این است که آنها چیزی را لمس کرده اند که ما آن را به عنوان بخشی از سایه خود سرکوب کرده ایم.
6) لذت بردن از درد
هرچقدر هم که عجیب به نظر می رسد، لذت از بین بردن دیگران و خود ویرانگری به اشکال ملایم در زندگی روزمره وجود دارد.
شما ممکن است پنهانی خوشحال شوید وقتی دوستی به ظاهر در کاری شکست می خورد. حداقل به این ترتیب شما آنقدر نگران نباشید که آنها بهتر از شما هستند.
شما ممکن است تصمیم بگیرید که خود را به عنوان یک معتاد به کار، فقط برای اثبات خود، به زمین بیاندازید. ممکن است از ایجاد یا احساس درد خفیف در اتاق خواب از طریق اشکال BDSM لذت ببرید.
7) روابط ناسالم
بنابراین بسیاری از ما الگوهای ناخودآگاه قدیمی را از طریق روابط ناکارآمد، ناسالم یا حتی سمی انجام می دهیم. .
بیشتر مردم نمی دانند که همان ناخودآگاه را تکرار کرده اندنقش هایی از دوران کودکی این مسیرهای آشنا برای ما راحت می شوند و بنابراین چارچوبی را ایجاد می کنند که از طریق آن با دیگران تعامل داریم.
اما وقتی این الگوهای ناخودآگاه مخرب هستند، درام رابطه ایجاد می کنند.
به عنوان مثال، اگر مادرتان عادت بدی داشت که از شما انتقاد کند، سپس ممکن است ناخودآگاه همین رفتار را با شریک زندگی خود تکرار کنید یا به دنبال شریکی بگردید که با شما این گونه رفتار کند.
وقتی عصبانی هستید، به شدت عصبانی می شوید. . وقتی آسیب می بینید، کناره گیری می کنید. و وقتی طرد می شوید، شروع به شک و تردید می کنید.
الگوهای قدیمی که سال ها پیش ایجاد شده اند بر روابط شما مسلط هستند.
چرا باید طرف سایه خود را بپذیرید؟
به بیان ساده، انکار سایه کارساز نیست.
تا زمانی که سایه ما به آرامی رشته های ما را در پشت صحنه می کشد، تنها به تقویت توهم بین نفس و دنیای واقعی اطرافمان کمک می کند.
این توهم میتواند منجر به یک خود ایدهآل کاذب شود که به دروغهایی مانند:
"من بهتر از آنها هستم"، "من لایق تایید شدن هستم"، "کسانی که رفتاری مشابه ندارند" من اشتباه می کنم.
هنگامی که ما اصرار داریم که طرف سایه خود را انکار کنیم، به این معنی نیست که از بین می رود، در واقع، اغلب قوی تر می شود.
همانطور که کارل یونگ اشاره کرد: " سایه همه چیزهایی را که سوژه از تصدیق آن در مورد خودش امتناع می ورزد، تجسم می کند."کامل ترین نسخه از خودمان.
اما این غیرممکن است. مانند یانگ به یین، سایه به عنوان یک ویژگی تعیین کننده وجود دارد. بدون سایه، نور وجود ندارد و برعکس.
بنابراین سایه ای که نادیده گرفته می شود شروع به چرک شدن می کند. همانطور که در مورد آن بحث کردیم، به روش های ناسالم ظاهر می شود.
ما در الگوهای مضر قرار می گیریم:
- دروغگویی و تقلب
- از خود بیزاری
- خودخرابی
- اعتیاد
- ریا
- افسردگی، اضطراب و سایر مشکلات سلامت روان
- رفتار وسواسی
- بی ثباتی عاطفی
اما خیلی بدتر است زیرا ما حتی از آنها آگاه نیستیم. این یک انتخاب نیست. ما نمی توانیم به آن کمک کنیم. و مشکل اینجاست. اگر از اعتراف به سایه خود امتناع کنیم، هرگز آزادی نخواهیم یافت.
همانطور که کانی تسوایگ در کتاب خود با عنوان ملاقات با سایه: قدرت پنهان نیمه تاریک طبیعت بشر بیان می کند:
برای محافظت از کنترل و حاکمیت خود، ایگو به طور غریزی در برابر رویارویی با سایه مقاومت بزرگی از خود نشان می دهد. وقتی یک نگاه اجمالی به سایه می بیند، ایگو اغلب با تلاش برای از بین بردن آن واکنش نشان می دهد. اراده ما بسیج شده و تصمیم می گیریم. "من دیگر اینطور نخواهم بود!" سپس آخرین شوک شکسته می آید، زمانی که متوجه می شویم، حداقل تا حدی، مهم نیست که چگونه تلاش کنیم. سایه نشان دهنده الگوهای احساسی و رفتاری مستقل با انرژی است. انرژی آنهانمی توان به سادگی با یک عمل اراده متوقف شد. چیزی که لازم است کانالسازی مجدد یا تغییر شکل است.»
ناتوانی در تشخیص و در آغوش کشیدن سایهای است که واقعاً ما را درگیر نگه میدارد. تنها با اجازه دادن به سایه ما به عنوان بخشی از کل خود ما میتوانیم آن را کنترل کنیم، نه اینکه به طور تصادفی ناخودآگاه سرکوب شود.
به همین دلیل است که کار سایه بسیار مهم است. این به شما امکان می دهد سایه خود را همان طور که واقعاً هست ببینید. این باید بخش آگاه ذهن ما باشد که سمت سایه را جذب می کند. در غیر این صورت، ما برده اصرارها و انگیزه های ناخودآگاه خود می شویم.
اما بیشتر از این. بدون در آغوش گرفتن خود سایه خود، ما هرگز نمیتوانیم واقعاً خود را کاملاً بشناسیم، و از این رو هرگز واقعاً رشد نخواهیم کرد. در اینجا دوباره کانی تسوایگ آمده است:
«سایه، زمانی که تحقق یابد، منبع تجدید است. انگیزه جدید و مولد نمی تواند از ارزش های تثبیت شده ایگو ناشی شود. هنگامی که یک بن بست، و زمان عقیمی در زندگی ما وجود دارد - با وجود رشد کافی نفس - باید به تاریکی نگاه کنیم، سمتی که تا به حال غیرقابل قبولی در اختیار آگاهانه ما بوده است….
این ما را به اصل اساسی می رساند. این واقعیت که سایه دریچه ای به سوی فردیت ماست. تا آنجا که سایه اولین دیدگاه ما را از بخش ناخودآگاه شخصیت ما نشان می دهد، اولین مرحله به سوی ملاقات با خود را نشان می دهد. در واقع هیچ دسترسی به ناخودآگاه و خودمان وجود نداردواقعیت اما از طریق سایه…
بنابراین هیچ پیشرفت یا رشدی ممکن نیست تا زمانی که سایه به اندازه کافی با آن روبرو شود و مقابله به معنای چیزی بیش از دانستن آن است. تا زمانی که واقعاً از دیدن خودمان آنطور که واقعاً هستیم، به جای آنطور که آرزو می کنیم یا امیدواریم تصور می کنیم هستیم، شوکه نشده باشیم، نمی توانیم اولین گام را به سوی واقعیت فردی برداریم." شما با همه چیزهایی که سعی کرده اید در مورد خودتان انکار کنید، روبرو می شوید.
شما شروع به درک اینکه سایه شما چگونه زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده است. و هنگامی که این کار را انجام دادید، قدرت تغییر آن را خواهید داشت.
یکپارچه سازی قدرت پنهان جنبه تاریک خود
«انسان زمانی کامل، یکپارچه، آرام، بارور و شاد می شود که (و تنها) وقتی) فرآیند تشخص زمانی کامل می شود که خودآگاه و ناخودآگاه یاد بگیرند که در صلح زندگی کنند و یکدیگر را تکمیل کنند. - کارل یونگ، انسان و نمادهای او
از نظر یونگ، فرآیند به اصطلاح فردی شدن، نحوه برخورد ما با خود سایه بود. در اصل، این یک ادغام است.
شما یاد می گیرید که خود سایه خود را شناسایی کرده و بپذیرید، و سپس آن را در روان خودآگاه خود ادغام می کنید. به این ترتیب شما به سایه بیان مناسبی می دهید.
این چیزی است که بسیاری از مردم به آن کار سایه می گویند. اما کلمات دیگری برای آن نیز ممکن است خود اندیشی، خودآزمایی، خودشناسی یا حتی عشق به خود باشد.
هر چه می خواهید اسمش را بگذارید، بسیار استمهم است زیرا، بدون آن، شما هرگز واقعاً نمیتوانید به آنچه هستید و به کجا میروید برسید.
کار در سایه بسیار سودمند است، زیرا به شما کمک میکند از طریق خودسازی، بینش خود را نسبت به دنیای درونی خود به دست آورید. پرسشگری و خودکاوی.
همه چیز در مورد بررسی افکار، احساسات و فرضیات شما تا جایی که می توانید عینی است. و این به شما کمک میکند اطلاعات بیشتری در مورد خودتان پیدا کنید.
شما صادقانهتر در مورد نقاط قوت و ضعف، دوستداشتن و ناپسندیهایتان، امیدها و رویاهایتان، و ترسها و نگرانیهایتان بیشتر یاد خواهید گرفت.
مزایای کار در سایه عبارتند از:
- شما به جای اینکه برده آنها باشید، از الگوهای احساسی و تمایلات خود آگاه می شوید.
- شما یاد می گیرید که نیازها و خواسته های خود را تشخیص دهید.
- شما می توانید راحت تر به صدای شهودی و درونی و قطب نما ضربه بزنید.
- شما با تشخیص ارتباط خود با دیگران، خدا/جهان، از نظر روحی رشد می کنید.
- شما توانایی خود را افزایش می دهید. تصمیمات واضح تری بگیرید.
- به طور کلی سلامت و رفاه خود را بهبود می بخشید.
- اعتماد به نفس و عزت نفس ایجاد می کنید.
- شما روابط خود را عمیق تر می کنید.
- خلاقیت خود را افزایش می دهید.
- عاقل تر، پایدارتر و بالغ تر می شوید.
3 روش برای تمرین سایه کاری
بنابراین، بیایید اینجا عملی شویم . واقعاً چگونه میخواهید سایه خود را ادغام کنید؟
خب، فکر میکنم این به دو چیز اصلی برمیگردد. ابتدا باید احساس امنیت کنیدبرای کشف سایه شما کافی است اگر احساس ناامنی می کنید، نمی توانید آن را به وضوح ببینید.
به همین دلیل است که هنگام انجام این نوع کار مهم است:
- به خود دلسوزی نشان دهید. شما به طور بالقوه مجبور خواهید بود با احساسات متضاد زیادی دست و پنجه نرم کنید که شما را به هم می ریزد. درک کنید که چقدر چالش برانگیز است و در مورد هر چیزی که پیدا می کنید با خودتان مهربان باشید.
- اگر برای راهنمایی شما به آن نیاز دارید، از پشتیبانی حمایت بگیرید - مانند یک درمانگر، دوره آنلاین، مربی و غیره. همانطور که گفتم، این یک فرآیند مقابله ای است و کمک گرفتن می تواند ایده خوبی باشد.
دوم، باید راه هایی برای مقابله با سایه خود بیابید.
این می تواند به معنای صحبت با شخص دیگری در مورد آن باشد. ، روزنامه نگاری، نوشتن نامه برای خود، یا هر تعداد فعالیت دیگر.
هدف این است که آگاهی را به سایه خود بیاورید و در نهایت اجازه دهید آن را به چیزی مثبت تبدیل کنید.
در اینجا 3 نکته وجود دارد. در مورد چگونگی شروع تمرین سایه:
1) مراقب محرکهای خود باشید
محرکهای ما نشانههایی به سمت سایههای پنهان ما هستند. آنها اغلب سرنخ های ظریفی در مورد آنچه در درون خودمان از مواجه شدن با آن اجتناب کرده ایم هستند.
به عنوان مثال، اگر متوجه شوید که هر زمان که با یک فرد خاص صحبت می کنید، تمایل دارید که ناراحت، عصبانی یا عصبانی شوید، بیشتر قابل بررسی است.
از خود بپرسید مواردی مانند:
- چه چیزی در آنها وجود دارد که من دوست ندارم؟ چه چیزی در کنار آنها بودن را اینقدر سخت می کند؟
- آیاآیا تا به حال هر یک از ویژگی های مشابه را گاهی اوقات نشان داده اید؟ اگر چنین است، چه احساسی نسبت به آن قسمتهای خودم دارم؟
محرکها مانند آلارمهای کوچکی هستند که وقتی با موقعیتهای خاصی مواجه میشویم در درون ما به صدا در میآیند. آنها به ما می گویند که چیزی در درون ما در حال وقوع است که ما ترجیح می دهیم آن را تصدیق نکنیم.
وقتی متوجه یک ماشه شدید، از خود بپرسید که چه چیزی ممکن است در زیر آن ماشه اتفاق بیفتد.
2) نگاه کنید. نزدیک به خانه
معلم روحانی، رام داس، یک بار گفت: "اگر فکر می کنی روشن فکری، برو و یک هفته را با خانواده ات بگذران."
می گویند سیب نمی تواند دور از درخت افتادن و واقعیت این است که محیط خانوادگی ما محیطی است که ما را از سنین پایین شکل میدهد.
واحد خانواده کانونی از محرکها است، اغلب به این دلیل که بسیاری از سایههای شخصی ما را مستقیماً به ما منعکس میکند.
به خانواده نزدیک خود نگاهی عینی بیندازید و ویژگی های خوب و بد آنها را بررسی کنید. هنگامی که این کار را انجام دادید، سعی کنید عقب نشینی کنید و بپرسید که آیا یکی از آن ویژگی ها نیز در شما وجود دارد یا خیر.
3) از شرایط اجتماعی خود رها شوید
اگر کارل یونگ و سایه هر چیزی را به ما می آموزند، این است که بسیاری از آنچه ما معتقدیم واقعیت است، فقط یک ساختار است.
سایه به این دلیل ایجاد می شود که جامعه به ما می آموزد که بخش هایی از خودمان اشتباه هستند.
حقیقت این است:
زمانی که شرایط اجتماعی و انتظارات غیر واقعی را حذف کنیم، خانواده، سیستم آموزشی، حتیدین برای ما قرار داده است، محدودیتهایی برای آنچه میتوانیم به دست آوریم بیپایان است.
ما در واقع میتوانیم آن ساختار را برای ایجاد زندگیهای رضایتبخشی که مطابق با آنچه برای ما مهم است، تغییر دهیم.
I این (و خیلی چیزهای دیگر) را از شمن مشهور جهان رودا اینده آموخت. در این ویدیوی رایگان عالی، رودا توضیح میدهد که چگونه میتوانید زنجیرهای ذهنی را بلند کنید و به هستهی وجودتان بازگردید.
یک هشدار، رودا شمن معمولی شما نیست. او قرار نیست کلمات عاقلانه زیبایی را که آرامش کاذب را ارائه می دهند، فاش کند.
در عوض، او شما را مجبور می کند به گونه ای به خود نگاه کنید که قبلاً هرگز ندیده اید. این یک رویکرد قدرتمند است، اما جواب میدهد.
بنابراین اگر آمادهاید اولین قدم را بردارید و رویاهای خود را با واقعیت خود هماهنگ کنید، جایی بهتر از روش منحصر به فرد رودا برای شروع وجود ندارد.
در اینجا دوباره پیوندی به ویدیوی رایگان وجود دارد.
برای نتیجه گیری:
برخلاف باور عمومی خودیاری، پاسخ به خودسازی این نیست که بر مثبت بودن تمرکز کنید.
در واقع این بزرگترین دشمن سایه است. "فقط حالات خوب" عمق پیچیده آنچه را که واقعاً هستیم انکار می کند.
بدون شناخت و پذیرش خود واقعی خود، زگیل ها و همه چیز، هرگز نمی توانیم زندگی خود را بهبود بخشیم، رشد کنیم یا بهبود بخشیم.
چه بخواهی چه نخواهی، سایه در درون تو وجود دارد. وقت آن است که از انکار آن دست بردارید و با عشق و شفقت با آن روبرو شوید.
از ما که دوست نداریم.بنابراین، سایه را چگونه تعریف می کنید؟ در اینجا سه ویژگی تعیین کننده رایج وجود دارد:
1) سایه بخشی از شخصیت ما است که ما آن را سرکوب کرده ایم، اغلب به این دلیل که تشخیص آن بسیار دردناک است.
2) سایه قسمت پنهان است. از شخصیت ما که ناخودآگاه است.
3) سایه با ویژگی هایی مرتبط است که ما داریم و نگران آن هستیم که برای مردم کمتر جذاب باشد.
سایه شخصیت سرکوب شده ما است
سایه بخشی از شخصیت شماست که از بدو تولد آن را سرکوب کرده اید. از آنجایی که پذیرش آن بسیار دشوار است، سایه اغلب کاملاً ناخودآگاه باقی میماند.
اگر در تلاش هستید تا بفهمید چرا به روشهای خاصی رفتار میکنید، ممکن است قسمتهایی از خود را که با آن احساس ناراحتی میکنید سرکوب کرده باشید. .
شاید از آنها خجالت می کشید یا نگران این بودید که شما را ضعیف یا آسیب پذیر نشان دهند. یا شاید میترسیدید که اگر آنها را تصدیق کنید، کنترل زندگیتان را از دست میدهید.
شما یاد گرفتهاید که بخشهایی از خود را در حین رشد رد کنید تا در جامعه جا بیفتید.
اما این مهم است که بدانید هر چه بیشتر سایه خود را سرکوب کنید، دسترسی به آن دشوارتر می شود.
هر چه بیشتر سعی کنید آن را نادیده بگیرید، بزرگتر می شود. همانطور که یونگ زمانی نوشت:
"هر کس سایه ای را حمل می کند، و هر چه کمتر در زندگی آگاهانه فرد تجسم یابد،سیاه تر و متراکم تر است. اگر حقارت آگاهانه باشد، همیشه فرصتی برای اصلاح آن وجود دارد... اما اگر سرکوب شده و از آگاهی جدا شود، هرگز اصلاح نمی شود و ممکن است در یک لحظه ناآگاهی ناگهان منفجر شود. به هر حال، یک گرفتاری ناخودآگاه را تشکیل میدهد و نیتهای خوب ما را خنثی میکند." اما ایگو در واقع بخشی آگاهانه از شماست که سعی می کند سایه را تحت سلطه خود درآورد.
بنابراین، سایه قسمت پنهان روان شماست. وقتی می گوییم چیزی «ناخودآگاه» است، منظور ما این است که خارج از آگاهی ما وجود دارد، اما هنوز هم وجود دارد.
همانطور که اشاره کردم، طبق نظریه های یونگ، هر یک از ما یک ناخودآگاه شخصی داریم که از تجربیات منحصر به فرد خود ما ایجاد شده است. اما ما یک ناخودآگاه جمعی نیز داریم که از بدو تولد به صورت بیولوژیکی به ما به ارث رسیده و برنامه ریزی شده است. این بر اساس مضامین جهانی انسان بودن است.
هر دو در ضمیر ناخودآگاه شما هستند.
در نظر گرفتن ناخودآگاه به عنوان انبار وسیعی از دانش و باور می تواند مفید باشد. سیستم ها، خاطرات، و کهن الگوهایی که در اعماق هر انسانی وجود دارند.
این بدان معناست که سایه نیز نوعی دانش است که با خود حمل می کنیم.
ما می توانیم به سایه فکر کنیم. به عنوان کتابخانه ای از اطلاعات که ما هرگزقبلاً آگاهانه به آن دسترسی پیدا کرد. با این حال، هنگامی که ما شروع به دسترسی به آن می کنیم، سایه محتوای خود را برای ما آشکار می کند. برخی از آن مطالب منفی هستند، در حالی که برخی دیگر مثبت هستند.
اما صرف نظر از محتوا، سایه همیشه حاوی اطلاعاتی درباره خودمان است که قبلاً آنها را تشخیص نداده ایم.
سایه برعکس است. از نور
وقتی به کلمه سایه فکر می کنیم، آشکارا برعکس نور است. و به همین دلیل است که برای بسیاری از مردم، سایه تا حد زیادی نمایانگر تاریکی درون ما است.
به عبارت دیگر، سایه چیز بدی است که ما نمیخواهیم آن را تصدیق کنیم و بنابراین منیت ما آن را از بین میبرد. . و با این حال، منبع درک و خودآگاهی بیشتر است که به رشد مثبت دامن میزند.
سایه همه چیز بد نیست. برعکس، دانستن در مورد آن فوقالعاده مفید است، زیرا سایه اغلب منبع ایدهها و بینشهای خلاقانه ما است.
به عنوان مثال، اگر در محل کار با مشکل مواجه هستید، ممکن است به این دلیل باشد که شما سرکوب احساسات خشم یا رنجش نسبت به شخص دیگری. اگر اضطراب را تجربه می کنید، احتمالاً به این دلیل است که ترس از چیزی را سرکوب می کنید. و اگر برای کنار آمدن با مردم مشکل دارید، ممکن است به دلیل ترس شما از طرد شدن باشد.
اینها تنها چند نمونه از چگونگی تجلی سایه در زندگی ما هستند. نکته این است که سایه لزوماً بد نیست. این به سادگی یک استبخشی از آنچه هستیم که انتخاب کرده ایم آن را انکار کنیم.
تنها زمانی است که به دنبال قسمت های "بد" خود باشیم که می توانیم خود کامل خود را بپذیریم.
ابدی دوگانگی انسان
این تصویر از انسان دوگانه، خوب و بد، روشنایی و تاریکی از سپیده دم وجود داشته است. و ما همچنان هر دو طرف انسانیت را تجربه می کنیم.
ما بهترین و بدترین خود را می بینیم، علیرغم اینکه چقدر سعی می کنیم منفی را رد کنیم.
همچنین ببینید: چگونه بفهمیم دوست دختر شما خیانت می کند: 20 علامتی که اکثر مردان آن را از دست می دهندفقط به یاد داشته باشید که این دو نیمه نیستند. متقابل منحصر به فرد آنها با هم زندگی می کنند، آنها یکی هستند. آنها یک چیز واحد هستند.
این مفهوم ثابتی از آموزه های معنوی و روانشناختی در طول اعصار بوده است.
در فلسفه چینی باستان، ایده یین و یانگ نشان می دهد که چگونه دو نیروهای متضاد و به ظاهر متضاد به هم پیوسته اند. تنها با هم است که کل را ایجاد می کنند. این دو به یکدیگر وابسته و مرتبط هستند.
اگرچه مفهوم خود سایه توسط یونگ توسعه داده شد، او بر اساس ایده هایی درباره ناخودآگاه از فیلسوفان فردریش نیچه و زیگموند فروید بنا نهاد.
موضوعات سایه. خود نیز در ادبیات و هنرهای معروف دیده میشود، زیرا انسان سعی میکند با جنبههای به ظاهر تاریکتر خود کنار بیاید.
داستان تخیلی دکتر جکیل و آقای هاید نمونهای عالی از این موضوع است. اغلب برای نشان دادن ایده خود سایه ما استفاده می شود.
Dr. جکیل نشان می دهدشخصیت ما - خودمان را چگونه می بینیم - در حالی که آقای هاید خود سایه نادیده گرفته شده و سرکوب شده است.
وقتی تلاش های آگاهانه جکیل برای اخلاق از بین می رود، درون غریزی او (هاید) می تواند ظاهر شود:
0>«در آن زمان فضیلت من به خواب رفت. شرور من که با جاه طلبی بیدار مانده بود، هوشیار و سریع بود تا از این موقعیت استفاده کند. و چیزی که پیش بینی شد ادوارد هاید بود.»
چرا سایه را سرکوب می کنیم؟
درک اینکه چرا برای دور شدن از خود سایه خود بسیار سخت کار می کنیم چندان دشوار نیست. هر یک از ما یک نقاب قابل قبول اجتماعی داریم که عادت به گذاشتن آن داریم.
همچنین ببینید: چگونه با شریک زندگی خود در سطح عمیق تر ارتباط برقرار کنید: 15 نکته بدون خرافاتاین جنبه ای از خودمان است که می خواهیم به دیگران نشان دهیم. ما این ماسک را می پوشیم تا مورد پسند و آغوش جامعه قرار بگیریم.
اما همه ما غرایز، تمایلات، احساسات و انگیزه هایی داریم که زشت یا مخرب به نظر می رسند.
اینها ممکن است شامل شوند. میل و شهوت جنسی میل به قدرت و کنترل. احساسات خام مانند خشم، پرخاشگری یا خشم. و احساسات غیرجذاب حسادت، خودخواهی، تعصب و طمع.
اساساً، هر چیزی را که اشتباه، بد، بد، حقیر یا غیرقابل قبول بدانیم در درون خود انکار می کنیم. اما به جای ناپدید شدن جادویی، این بخشهای ما میآیند تا خود سایهمان را تشکیل دهند.
این خود سایه برعکس چیزی است که یونگ آن را شخصیت ما مینامد (کهن الگوی دیگر)، که شخصیت آگاهانهای است که ما جهان را میخواهیم. برای دیدن.
خود سایه ما وجود دارد زیرا ما می خواهیمما نگران هستیم که اذعان به بخش های غیر جذاب خودمان منجر به طرد و طرد شدن شود.
بنابراین آنها را پنهان می کنیم. ما آنها را نادیده می گیریم. وانمود می کنیم که وجود ندارند. یا بدتر از آن، ما آنها را به شخص دیگری فرافکنی می کنیم.
اما هیچ یک از این رویکردها واقعاً کارساز نیستند. آنها نمی توانند با موضوع اصلی کنار بیایند. چون مشکل خارجی نیست داخلی است. مشکل در درون ما نهفته است.
روش هایی برای تشخیص خود سایه خود
پس رفتار سایه چیست؟
به بیان ساده، زمانی است که ما به چیزهای زندگی پاسخ منفی می دهیم - چه این افراد، رویدادها یا موقعیت ها هستند. به طور قابل توجهی، این رفتار تا حد زیادی خودکار، ناخودآگاه و ناخواسته است.
یونگ معتقد بود که سایه ما اغلب در رویاهای ما ظاهر می شود، جایی که اشکال مختلف تاریک یا شیطانی به خود می گیرد. اینها ممکن است مارها، موش ها، هیولاها، شیاطین و غیره باشند. اساساً هر چیزی که نمایانگر وحشی یا تاریکی باشد.
اما در زندگی روزمره ما نیز ظاهر می شود، البته برای همه ما متفاوت است. و بنابراین همه ما رفتارهای سایه منحصربفردی خواهیم داشت.
با این حال، برخی از آنها بسیار رایج هستند. در اینجا 7 راه برای تشخیص خود سایه وجود دارد.
1) فرافکنی
متداول ترین روشی که ما با خود سایه خود برخورد می کنیم، از طریق مکانیسم دفاعی فرویدی به نام فرافکنی است.
فرافکنی ویژگی ها و مشکلات منفی بر روی افراد دیگر می تواند راهی برای جلوگیری از مواجهه با کاستی های خود باشد.
در اعماق وجود ما نگران هستیم.ما به اندازه کافی خوب نیستیم و این احساسات را به روش های ناخودآگاه به اطرافیان خود منتقل می کنیم. ما کسانی را که ما را احاطه کرده اند کمبود و مشکل می بینیم.
این فقط در سطح فردی هم اتفاق نمی افتد. گروههای اجتماعی مانند فرقهها، احزاب سیاسی، مذاهب یا حتی کل ملتها نیز این کار را انجام میدهند.
این میتواند منجر به مسائل اجتماعی ریشهدار مانند نژادپرستی، همجنسگرا هراسی، زنستیزی، و بیگانههراسی شود. یافتن قربانی برای مشکلات باعث میشود که سرزنش «دیگری» که میتواند شیطانی شود، بیفتد.
هدف همیشه یکسان است.
به جای اینکه مسئولیت احساسات منفی خود را بر عهده بگیرید، ممکن است احساس یا خصوصیات منفی در درون خود داشته باشید، شما از پس هزینه ها برمی آیید.
شما چیزهای ناخواسته در مورد خود را به شخص دیگری فرافکنی می کنید. یک مثال کلاسیک از این می تواند شریک خیانتکاری باشد که مدام همسر خود را به داشتن رابطه نامشروع متهم می کند.
2) انتقاد و قضاوت دیگران
وقتی متوجه معایب دیگران می شویم، در واقع به این دلیل است که ما آنها را در خودمان هم بشناسیم ما به سرعت به عیوب دیگران اشاره می کنیم، اما به ندرت مسئولیت خود را بر عهده می گیریم.
وقتی از دیگران انتقاد می کنیم، در واقع از خودمان انتقاد می کنیم. این به این دلیل است که چیزی که در مورد شخص دیگری دوست نداریم در ما وجود دارد و ما هنوز آن را ادغام نکردهایم.
شاید شنیده باشید که مردم جملاتی از این قبیل میگویند: «آنها با هم کنار نمیآیند، زیرا آنقدر شبیه به هم هستند. سرشان را می زنند.
همین اصل در بازی وجود دارداینجا وقتی سریع دیگران را قضاوت می کنیم. ممکن است آنطور که فکر می کنید کاملاً متفاوت نباشید.
3) قربانی شدن
قربانی شدن روش دیگری است که خود سایه ما نشان می دهد.
اگر احساس کنیم قربانی چیزی شده ایم، ما تمایل داریم باور کنیم که هیچ کاری نمی توانستیم برای جلوگیری از آن انجام دهیم. بنابراین، به جای اینکه سهم خود را در ایجاد موقعیت به عهده بگیریم، تسلیم میشویم و دیگری را سرزنش میکنیم.
گاهی حتی تا آنجا پیش میرویم که خیالپردازیهای پیچیدهای را ایجاد میکنیم که تصور میکنیم در آن ظلم شده است. .
ترحم به خود نیز نوعی قربانی شدن است. به جای سرزنش دیگران، خودمان را سرزنش می کنیم. ما برای خود متاسفیم و شروع به قربانی میدانیم.
در هر صورت، ما معمولاً به دنبال همدردی و تأیید دیگران هستیم.
4) برتری
به شما فکر میکنیم. بهتر از افراد دیگر نمونه دیگری است از اینکه چگونه خود سایه ما در زندگی ما ظاهر می شود.
داستان های مرتبط از Hackspirit:
اغلب ریشه در تجربیات دوران کودکی ما دارد. به اندازه کافی مورد توجه یا عشق قرار نگرفتند. ما در کودکی خواهان پذیرش و تایید اطرافیان خود هستیم. اگر این چیزها را دریافت نکردیم، ممکن است سعی کنیم با برتری بر دیگران جبران کنیم.
با این کار، قضاوتگر و مغرور می شویم. اما این فقط برای پوشاندن احساسات خودمان از درماندگی، بی ارزشی و آسیب پذیری است. با اتخاذ موضع قدرت بر دیگری، احساس کمتری در ما ایجاد می کند