فهرست مطالب
آیا احساس ناخواسته یا دوست نداشتن می کنید؟
اگر پاسخ شما مثبت است، پس تنها نیستید.
احساس ناخواسته چیزی است که هر فردی در مقطعی از زندگی خود آن را تجربه می کند.
چه از طرف یکی از اعضای خانواده، دوست، شریک زندگی یا حتی یک غریبه باشد، طبیعی است که احساس طرد شدن کنید.
در این مقاله، 10 قدمی را که میتوانید از امروز شروع کنید تا دیگر احساس نکنید، انجام میدهم. ناخواسته.
من احساس ناخواسته بودن و ناخواسته بودن می کنم
احساس ناخواسته یا ناخواسته می تواند باعث شود که ما احساس افسردگی، اضطراب و ناراحتی کنیم. همچنین میتواند بر روابط و عزت نفس ما تأثیر بگذارد.
احساس ناخواسته یا دوست نداشتن میتواند به روشهای مختلفی نشان داده شود:
- احساس نادیده گرفته شدن در رویدادهای اجتماعی
- احساس می کنید با اعضای خانواده خود صمیمی نیستید
- احساس می کنید که برای شخص دیگری به اندازه کافی خوب نیستید
- احساس می کنید که شما نادیده گرفته می شوید یا طرد می شوید
- احساس می کنید نیازهای شما برآورده نمی شود
- احساس می کنید هیچ دوست واقعی ندارید
- احساس می کنید که مردم به آنچه شما فکر می کنید یا می گویید اهمیت نمی دهند
- احساس ناخواسته جنسی در یک رابطه
- احساس می کنید توسط شخصی که قرار بود بیشتر از همه شما را دوست داشته باشد رها شده اید
وقتی احساس می کنید از طرف همه ناخواسته هستید چه کاری انجام دهید
1) بدانید که همه ما از طرد شدن می ترسیم
آیا این طبیعی است که احساس ناخواسته بودن کنیم؟
این مهم است که به یاد داشته باشید که همه ما در یک زمان احساس طرد شدن را تجربه می کنیم.
0> ممکن است در حال تجربه باشیدشادتر هستند.
پذیرفتن رفتاری که با استانداردهای ما مطابقت ندارد، میتواند باعث شود احساس ناخواستهای در ما ایجاد کنیم. در نهایت احساس بی لیاقتی خواهید داشت.
وقتی به یک دوست یا یکی از اعضای خانواده که به نظر می رسد هرگز حمایت نمی کند، به دادن، دادن، دادن و دادن ادامه می دهید، احساس می کنید که از دست رفته و مورد استفاده قرار گرفته اید.
مرزها چیزی هستند که ما را از قرار گرفتن در موقعیتهایی که میتوانند احساس طردشدگی و ناخواسته شدن را به ما برسانند، محافظت کنید.
8) مسئولیت کامل خود را بپذیرید
این شاید گام سخت عشقی باشد که باید بشنوید…
بسیاری از مواقع زمانی که فکر می کنیم شخص دیگری انتظارات ما را برآورده نکرده است، ممکن است در نهایت احساس ناخواسته کنیم.
اما مشکل اینجاست که دیگران را مسئول احساسات خود می کنیم. سپس وقتی آنها نتوانند ما را خوشحال کنند احساس ناامیدی می کنیم.
ما امیدوار بودیم که او برای بررسی تماس تماس بگیرد و وقتی این کار را نکرد احساس ناامیدی می کنیم. ما امیدوار بودیم که او بعد از اولین قرار عاشق ما شود، و بنابراین وقتی او نمی خواهد قرار دوم داشته باشد، احساس طرد شدن می کنیم.
با همه این انتظارات خاموش، ما به نوعی هستیم خودمان را طوری آماده کنیم که قربانی شویم.
به یاد داشته باشیم که ما مسئول خوشبختی خود هستیم. هیچ کس در واقع هیچ کنترلی بر احساس شما ندارد. این احساسات در درون شما ایجاد می شوند.
به این فکر کنید:
وقتی حال شما خوب است، کسی می تواند شما را از بین ببرد.از اتوبان خارج می شوید و فقط شانه بالا می اندازید و می گویید "اوه خب". اگر روحیه شما بد است، ممکن است فحاشی کنید، فحش بدهید یا با عصبانیت بجوید.
رویداد یکسان است، اما واکنش شما متفاوت است.
ممکن است به خود بگوییم که شخصی "ما را به نوعی احساس کرد". اما اگر واقعاً صادق باشیم، احساسات خود را ایجاد میکنیم.
اگر چیزی را در مورد شخصی دوست نداریم، میتوانیم تصمیم بگیریم یا بمانیم یا برویم. ما لازم نیست قبل از حرکت منتظر باشیم تا آنها تغییر کنند.
حقیقت این است که همه ما شایسته این هستیم که با ما خوب رفتار شود. و ما شایسته شاد بودن هستیم. بنابراین اگر احساس ناخواسته ای می بینید، سعی کنید مسئولیت کامل خود را بپذیرید.
شما لایق چیزهای خوب هستید. تو لیاقت شاد بودن را داری. پس طوری رفتار کنید که انگار هستید.
9) آنچه را که از دیگران به دنبال آن هستید را به خود بدهید
من همیشه به آن علاقه داشتم. یک پایان خوش.
مانند بسیاری از مردم، من هم مانند بسیاری از مردم، بزرگ شدم که می خواستم شاهزاده جذابم بیاید و من را نجات دهد.
همچنین ببینید: چگونه می توان بر کسی غلبه کرد: 15 نکته بدون مزاحمحتی وقتی بزرگ شدیم، بیشتر ما منتظر کسی هستیم که وارد زندگی ما شوید و ما را کامل کنید.
می توانیم احساس کنیم چیزی کم است، اما فکر می کنیم باید منتظر باشیم تا دیگران آن را وارد زندگی ما کنند.
شاید این چیزی عملی باشد که ما می خواهیم انجام دادن، مانند امتحان کردن یک سرگرمی یا فعالیت جدید، سفر در جهان، یا به انجام رساندن یک رویا.
یا شاید چیزی احساسی باشد. احساسی که می خواهیم شخص دیگری بدهدبرای ما — مانند عشق، اعتماد به نفس، یا لیاقت در زندگی ما گم شده است، همه ما باید بیاموزیم که آن را به خودمان بدهیم نه اینکه منتظر باشیم تا شخص دیگری این شکاف را پر کند.
او یک تمرین عملی برای تغییر طرز فکر شما و پر کردن هر جای خالی که ممکن است احساس کنید به اشتراک گذاشت. زندگی خودتان را.
او از ما میخواهد آنچه را که احساس میکنیم از دست دادهایم شناسایی کنیم و سپس بپرسیم که چگونه میتوانیم همین حالا آن عناصر یا ویژگیها را وارد زندگی خود کنیم.
این بود. واقعا قدرتمند است و فکر می کنم در این شرایط نیز واقعا مفید خواهد بود. بنابراین این لینک ویدیو را میتوانید ببینید.
10) از این مکانیسمهای دفاعی خودخرابکننده اجتناب کنید...
احساس ناخواسته میتواند شما را در یک چرخه معیوب گرفتار کند.
برای جلوگیری از این احساسات طرد شدن یا مورد بی مهری قرار گرفتن، می توانیم حتی بیشتر از خودمان عقب نشینی کنیم.
ممکن است منفعل - پرخاشگر شویم یا مردم را به عنوان راهی برای تنبیه بی سر و صدا به خاطر دردناک بودن، دور کنیم. احساساتی که تجربه می کنیم.
ممکن است تصمیم بگیریم که قطع کردن ارتباط و رفتن به حباب کوچک محافظ خود، ایمن تر است. اما این فقط واقعاً باعث میشود که احساس ناخواسته بودن بیشتر شود.
ما باید در شناسایی مکانیسمهای دفاعی که به ما کمک نمیکنند هوشیار باشیم.
بهعنوان مثال، فرض کنید شریک زندگی شما، یک خانواده عضو یا الفدوست بیش از حد مشغول است که نمی تواند شما را ببیند.
اگر این باعث می شود که از جانب او احساس ناخواسته ای کنید، ممکن است یک مکانیسم دفاعی به شما بگوید "آنها را بچرخانید. اگر من برای آنها مهم نیستم، چرا باید برای آنها هم وقت بگذارم." 1>
در عوض، تشخیص دهید که چه زمانی احساس ناراحتی یا ناخواسته میکنید و سعی کنید یک بیان یا راه خروجی سالمتری برای آن احساسات پیدا کنید.
وسوسه نشوید که با عادات ناسالمی مانند الکل "درد را بیحس کنید" ، غذا، یا صرف ساعتها به تنهایی.
به راههای سازندهتر نگاه کنید - چیزهایی مانند ارتباط باز، بیان خلاق، ورزش، نفس کشیدن و مراقبه.
برای نتیجهگیری: چرا احساس میکنم برای همه ناخواسته؟
من از بیماری حرکت رنج می برم.
یک کاپیتان یک قایق زمانی به من گفت (در حالی که مشغول پرتاب کردن از پهلو بودم) که بیماری حرکت 90٪ در ذهن است. و 10% در گوش.
نظر او به نظر من اینجا هم مرتبط است. اینها 10% هستند
اما اکثریت قاطع احساس ناخواسته با ما شروع می شود و به پایان می رسد. این افکار، اضطرابها، نگرشها و باورهای خود ما هستند که این احساس را ایجاد میکنند.
این چیزی نیست که شما باید خود را به خاطر آن شکست دهید. در عوض، این چیزی است که می توانید از آن برای تقویت خود و تغییر اوضاع استفاده کنیددر اطراف.
احساس خواستن بیشتر با درک اینکه چقدر خاص هستید شروع می شود. هر چه بیشتر بتوانید خودتان را دوست داشته باشید و بپذیرید، بیشتر احساس می کنید که دیگران هم دوست دارند.
این احساسات به دلیل اتفاقی است که اخیراً رخ داده است. اما ممکن است احساس کنید که ترس دائمی از ناخواسته بودن توسط همه بالای سرتان وجود دارد.اگرچه دانستن این موضوع ممکن است این احساسات را تغییر ندهد، امیدواریم بدانید که اغلب ما گاهی اوقات چنین احساسی داریم. .
ما تمام زندگی مان را صرف تلاش می کنیم تا خودمان را با هم هماهنگ کنیم.
یک انگیزه قوی در درون ما وجود دارد که می خواهد پذیرفته شویم. اما حقیقت این است که بسیاری از ما با ترس ریشهای گرفتار هستیم که در آن شکست میخوریم، مهم نیست که چه کاری انجام میدهیم.
ترس از طرد شدن از گروه در ما وجود دارد، احتمالاً هر دو از نظر ژنتیکی. و از نظر اجتماعی.
روزی روزگاری بقای ما به آن بستگی داشت. بنابراین ما نسبت به هر چیزی که فکر می کنیم موقعیت ما را در گروه های اجتماعی تهدید می کند بسیار حساس هستیم.
مطالعات نشان داده اند که طرد شدن و درد فیزیکی برای مغز شما یکسان است.
به همین دلیل، ما همه راه هایی برای تلاش ناامیدانه برای احساس خواستن پیدا می کنند. افرادی که از ما راضی هستند و ماسکی می پوشند که ما را پنهان می کند، به عادت هایی تبدیل می شوند که می گیریم.
اما آنها فقط به منزوی کردن بیشتر ما کمک می کنند و باعث می شوند کمتر دیده شویم، درک شده باشیم و کمتر مورد نیاز باشیم.
>آیا می توانم رازی را به شما بگویم؟
بیشتر ما نگران هستیم که مشکل خاصی در ما وجود داشته باشد. اینکه ما به نوعی دوستداشتنی یا ناخواسته هستیم.
این جهانیتر از آن چیزی است که شما ممکن است فکر کنید. به دور از اینکه "عجیب" برای این احساس باشد، بسیار استطبیعی. به نظر میرسد که بخشی از شرایط انسانی است.
ترس ما از طرد شدن میتواند به این معنا باشد که ذهن ما حقههای پارانوئیدی ما را بازی میکند و به دنبال چیزهایی میگردد که واقعاً وجود ندارند.
2) آسیب پذیری را تمرین کنید
افکاری که در سرمان داریم مانند هیولاهای زیر تخت هستند.
وقتی چراغ را روشن می کنیم، متوجه می شویم که این فقط در تخیل ما بوده است. اما در آن زمان بسیار واقعی به نظر می رسد. ترسی که در لحظه ایجاد می کنید قابل لمس است.
اما آسیب پذیری آن نوری است که ما روشن می کنیم تا حقیقت را آشکار کنیم:
این فقط سایه ها و توهمات بود.
ممکن است زمانی که احساس ناامنی می کنید، باز هم بیشتر باز شوید.
اما این چیزی است که اتفاق می افتد:
زمانی که از محافظت از خود دست بردارید و با میل به حقیقت خود (احساسات واقعی و افکار) چیزی برای "محافظت کردن" باقی نمانده است.
و بنابراین هیچکس نمی تواند آنچه را که انتخاب کرده اید آزادانه ببخشید از شما بگیرد.
من نمی گویم آسان است، بودن شجاعت می خواهد. صادق و گشاده رو با مردم بهتر شدن در آن به تمرین نیاز دارد.
اما وقتی این کار را انجام می دهید، احساس رهایی می کنید. تقریباً مانند یک بازدم شدید پس از حبس نفس برای مدت طولانی.
همچنین ببینید: "شوهرم همیشه از من عصبانی است" - 11 نکته صادقانه اگر احساس می کنید این شما هستیدپس به مردم بگویید چه احساسی دارید. در صورت نیاز از پشتیبانی درخواست کنید. از به اشتراک گذاشتن تمام بخشهای خود نترسید - حتی بخشهایی که نگران آن هستید کمتر مطلوب هستند.
همه آن ترسهایی که در اعماق وجود دارید،آنها را صدا کنید.
شاید به یک دوست، به شریک زندگی شما، یکی از اعضای خانواده، به یک درمانگر - یا شاید حتی برای شخصی که احساس می کنید از او ناخواسته هستید.
خیلی زیاد است. قدرتی که زمانی به وجود می آید که بتوانیم تاریک ترین ترس های خود را نام ببریم.
زمانی که می توانیم با صدای بلند بگوییم:
"من می ترسم طرد شوم"
"من هستم می ترسم که من دوست نداشتنی هستم.»
یک اتفاق کاملاً قابل توجه رخ می دهد. باری را که بر دوش کشیدهایم - و ترس، شرم و گناه همراه با آن - اکنون میتوانیم آن را کنار بگذاریم.
حتی ممکن است متوجه شوید که شخصی که به او میگویید نیز چنین احساسی دارد. تو از تنهایی دوری اینگونه است که ما با جرات نشان دادن خود به دیگران ارتباط انسانی واقعی را پیدا می کنیم.
3) ارتباطات خود را در نظر بگیرید
اکثریت قریب به اتفاق چیزها در این مورد لیست کارهایی هستند که شما برای خودتان انجام می دهید. آنها تغییراتی هستند که شما در زندگی خود ایجاد می کنید و از درون می آیند.
اما نمی توان انکار کرد که افرادی که زندگی خود را با آنها سهیم هستیم تأثیر دارند.
حقیقت غم انگیز این است که نه همه برای ما یا برای خود ارزشمندی ما خوب هستند.
ما باید زمان خود را با تأثیرات مثبت تا آنجا که می توانیم بگذرانیم. همه ما باید تا حد امکان به دنبال افرادی باشیم که ما را بالا می برند و به ما اجازه می دهند احساس امنیت و خواستن کنیم.
این مهم است که از خود بپرسید که آیا تمام احساساتی که از ناخواسته بودن دارید ناشی از شماست. ناامنیها و اضطرابهای خود را دارید، یا شاید به آنها پایبند هستیدروابطی که برای شما خوب نیستند؟
اگر عمیقاً می دانید که افرادی در زندگی خود دارید که با شما با مهربانی و احترام رفتار نمی کنند - پس وقت آن رسیده است که به دنبال کسانی باشید که این کار را می کنند و در نظر می گیرند. کنار گذاشتن کسانی که این کار را نمیکنند (یا حداقل مرزهای محکمتری ایجاد میکنند – که بعداً در مورد آن صحبت خواهیم کرد).
این میتواند به معنای یافتن یک جامعه جدید یا ارتباطات جدید در صورت نیاز باشد.
وقتی با افرادی می گذرانیم که در سطح عمیق تری با آنها ارتباط نداریم، ممکن است احساس ناخواسته ای داشته باشیم.
آیا ارزش ها و علایق خود را با افرادی که با آنها معاشرت می کنید به اشتراک می گذارید؟
اگر احساس نمی کنید دیده شده یا شنیده نمی شوید، بخشی از آن ممکن است کیفیت ارتباطاتی باشد که در حال ایجاد آن هستید.
جامعه و روابط برای همه ما مهم هستند. هنگامی که آنها احساس فشار می کنند، مطمئناً بر احساس ما تأثیر می گذارد.
اگر به دنبال راهی فوری برای احساس ارتباط بیشتر هستید، داوطلب شدن می تواند راه حل بسیار خوبی باشد.
وقتی ما کارهایی را برای دیگران انجام دهید که نه تنها احساس می کنیم مفید و مورد نیاز هستیم، بلکه بر اساس مطالعات در واقع احساس خوشبختی بیشتری می کنیم.
این می تواند خلق و خوی شما را تقویت کند و به شما احساس بسیار مهم تعلق دهد.
4) جستجوی اعتبار در خارج از خودتان را متوقف کنید
امروز صبح یک جمله واقعا قدرتمند خواندم که می خواهم آن را با شما به اشتراک بگذارم:
"اکنون زمان خوبی است برای ساختن یک خانه محکم در درون خود به طوری که شما دیگر به دنبال خانه نگردید."
این اتفاق افتادمن سخت است.
من کارهای زیادی برای ایجاد ارتباط عمیق تر با خودم انجام داده ام، اما اغلب به من یادآوری می شود که چقدر بیشتر باید ادامه دهم.
و اینطور نیست تقصیر ماست.
ما از سنین پایین یاد می گیریم که خارج از خودمان به جستجوی اعتبار بپردازیم. اما این میتواند به این معنی باشد که ما فراموش میکنیم که از راهنماییها و صدای خود پیروی کنیم.
واقعیت این است که برای اینکه بیشتر احساس نیاز کنیم، باید بیشتر از خودمان بخواهیم. افکار یا عقاید دیگران.
این اغلب به این معناست که بتوانید شرایط اجتماعی، فرهنگی و معنوی را که ذهن شما را به هم می ریزد، شکست دهید، رابطه شما را با خودتان مسموم می کند و شما را از پتانسیل واقعی خود جدا می کند.
من این را از شمن رودا اینده یاد گرفتم. با بیش از 30 سال تجربه در این زمینه، او همه چیز را دیده و تجربه کرده است.
او یک ویدیوی رایگان ایجاد کرده است که به شما امکان می دهد تعهد قدرتمندی برای حضور در وجود خود داشته باشید و از سرخوردگی، احساس گناه، تکامل پیدا کنید. و درد به جایی از عشق، پذیرش، و شادی.
پس چه چیزی رودا را از بقیه متمایز می کند؟ پاسخ ساده است:
او توانمندسازی معنوی را از درون ترویج میکند.
برای تماشای ویدیوی رایگان اینجا را کلیک کنید و احساس کامل و خواستن کنید — از درون!
رودا تمرکز را فقط روی شما قرار می دهد. اساساً، او شما را به صندلی راننده زندگیتان بازمی گرداند تا بتوانید واقعی و بی حد و حصر خود را ملاقات کنید.خود.
این لینک دوباره به آن ویدیوی رایگان است.
5) روی عزت نفس و اعتماد به نفس خود کار کنید
در قلب احساس ناخواسته اغلب رابطه نیست ما با دیگران داریم، این رابطه متزلزلی است که با خودمان داریم.
وقتی احساس می کنیم ناخواسته هستیم، معمولاً به این دلیل است که به اندازه کافی احساس خوبی نداریم. ما خودمان را قضاوت میکنیم، و بنابراین مطمئن هستیم که دیگران نیز ما را قضاوت میکنند.
به همین دلیل است که ایجاد احساس ارزشمندی و عزت نفس میتواند معجزه کند.
میبینید ، وقتی احساس شایستگی می کنید، احساس اعتماد به نفس می کنید. شما احساس می کنید متعلق به شماست. و این همه چیز را تغییر می دهد.
این نحوه ارتباط شما با افراد دیگر را تغییر می دهد. نحوه عمل شما را تغییر می دهد. طرز فکر شما را تغییر می دهد. این تغییر می دهد که چه کسی می شوید.
یک تمرین سریع و آسان برای ایجاد عشق به خود، فهرست کردن بهترین ویژگی های شماست.
داستان های مرتبط از Hackspirit:
چه چیزی شما را عالی میکند؟
اگر برای دیدن این موضوع در خودتان تلاش میکنید، مانند بهترین دوست با خودتان رفتار کنید. از بیرون به خود نگاه کنید و از خود قدردانی کنید.
وقتی روی عزت نفس کار می کنید، مهم است که برای مراقبت از خود وقت بگذارید.
این در مورد حمام های حباب دار و خرید نیست. سفرها از موارد ساده و در عین حال بسیار مهم مانند رژیم غذایی و ورزش غافل نشوید. این به شدت احساس رفاه کلی شما را افزایش میدهد.
همچنین به این معناست که به خودتان فضایی برای تعقیب علایق و علایق خود بدهید.اهداف.
اگر نمی دانید آنها چیست، پس با چیزهای جدید بازی کنید و به دنبال آنها بروید. هیچ چیز مانند فشار دادن به منطقه امن شما اعتماد به نفس ایجاد نمی کند.
6) مراقب افکار منفی خود باشید
آیا می دانستید که از ده ها هزار فکری که در جریان هستند از طریق ذهن ما هر روز، 90٪ آنها تکراری هستند؟
بله. ما هر روز به طور مداوم به همین چیزها فکر می کنیم.
وقتی یاد می گیرید که اکثریت قریب به اتفاق آن افکار منفی هستند، شوکه کننده تر می شود.
این به معنای منفی اندیشی سریع است. عادت می شود و زمام امور را به دست می گیرد. هنگامی که در سر شما گیر می کند، بی سر و صدا عکس ها را صدا می کند.
به سادگی متوجه می شوید زمانی که به چیزی منفی فکر می کنید که باعث ایجاد احساس بدی در شما می شود، می تواند شروعی برای تغییر اوضاع باشد.
به عنوان مثال، زمانی که شما خود را در حال فکر کردن به چیزی مانند "من ناخواسته هستم" از خود بپرسید که آیا این بیتردید یک واقعیت است؟
آیا احتمالی وجود دارد که درست نباشد؟
چه مدرکی میتوانید پیدا کنید که واقعاً این یک واقعیت است. دروغ می گویید؟
هر بار که متوجه افکار منفی می شوید، فعالانه سعی کنید چندین فکر مثبت برای مقابله با آنها بیابید.
می دانم خسته کننده به نظر می رسد، اما کاری که شما انجام می دهید برنامه ریزی مجدد مغزتان است.
به مرور زمان، هر چه به داستانهایی که برای خود تعریف میکنید بیشتر توجه کنید، انتخاب یک نگرش مثبت به جای نگرش منفی آسانتر میشود.
افکار ما واقعاً میتواند واقعیت ما را تغییر دهد.نه حتی به دلیل برخی توضیحات عرفانی. صرفاً به این دلیل که افکار ما در نهایت رفتار ما را شکل میدهند.
شما ممکن است متوجه شوید که هر چه بیشتر به خود بگویید که هستید، خواسته بیشتری خواهید داشت و حتی بیشتر مورد نیاز خواهید بود.
8>7) مرزهای واضح ایجاد کنید
مرزها ابزارهای بسیار قدرتمندی هستند.
آنها به ما کمک می کنند تا مرز بین آنچه که برای ما خوب است و آنچه برای ما خوب نیست را تعیین کنیم. آنها قوانینی هستند که ما در مورد اینکه چه چیزی بخواهیم و چه چیزهایی را نپذیریم ایجاد می کنیم.
آنها به ما کمک می کنند بفهمیم که در کنار دیگران کجا ایستاده ایم. مرزها به ما وضوح می دهند. آنها به ما اجازه می دهند تا روابط سالمی با خود و دیگران داشته باشیم. آنها از ما در برابر سوء استفاده دیگران محافظت می کنند.
برای تعیین مرزها به طور موثر، ابتدا باید مشخص کنیم به چه چیزی می خواهیم نه بگوییم. سپس باید یک محیط امن ایجاد کنیم تا بتوانیم به طور واضح و صادقانه ارتباط برقرار کنیم.
در اینجا چند نمونه وجود دارد:
مهم نیست چقدر دوستم داشته باشم، اگر او به من احترام نمی گذارد یا به من احترام نمی گذارد. به من نشان بده که او برای من ارزش قائل است، من می روم.
هرچقدر هم که بخواهم دوستی را راضی کنم، اگر لطفی از من بخواهد که از انجام آن راضی نیستم، می گویم "نه"
وقتی مرزهای قوی داریم، احساس امنیت و قدرت بیشتری می کنیم. ما کمتر از نظر روحی یا جسمی آسیب می بینیم. و ما بهتر می توانیم از خود در برابر افرادی که ممکن است از ما سوء استفاده کنند محافظت کنیم.
به بیان ساده، ما